تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰

تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰
قتل عام‌های خانوادگی این روز‌ها حسابی خبرساز شده است. از ابتدای فروردین سال ١٤٠٠ خبر‌های عجیب و البته تکان‌دهنده جنایت‌های خانوادگی یکی پس از دیگری از راه رسید.
روزنامه شهروند: قتل عام‌های خانوادگی این روز‌ها حسابی خبرساز شده است. از ابتدای فروردین سال ١٤٠٠ خبر‌های عجیب و البته تکان‌دهنده جنایت‌های خانوادگی یکی پس از دیگری از راه رسید. در این ٦ ماه ابتدایی شاهد قتل عام‌های خانوادگی‌های زیادی در نقاط مختلف کشور بودیم که خبر آن در فضای مجازی رسانه‌ای شد. وقوع قتل عام‌های خانوادگی روز به روز فاجعه بارتر می‌شود. قتل عام، یکی از جدی‌ترین انواع جرایم خشن است که خسارت‌های جبران‌ناپذیری را بر پیکره خانواده قاتل، مقتول و جامعه می‌گذارد و احساس امنیت اجتماعی را خدشه‌دار می‌کند. صبح ٢٢ شهریور ماه بار دیگر شاهد قتل عام خانوادگی بودیم. این قتل عام در اهواز رخ داده است جایی که در این بازه زمانی چندین بار قتل عام‌های سریالی رخ داده است.
تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰
ابتدای سال بود با آغاز نوروز ١٤٠٠ هشت زن و مرد کنگانی تیرباران شدند.١٥ فروردین ماه هم مرد شیشه‌ای در اقدامی جنون‌آمیز ۸ تن از اعضای خانواده خود را به قتل رساند و خودکشی کرد.١١ خرداد ماه هم خبری در فضای مجازی منتشر شد که از جنایتی هولناک پرده برداشت. در این جنایت که در یکی از محلات زاهدان به وقوع پیوست عامل جنایت، دو زن، سه پسر و سه دختر یک خانواده را با شلیک سلاح به قتل رساند و از محل متواری شد. ٣٠ خرداد ماه هم یک زن و شوهر و دختر ٥ ساله‌شان در کرج به‌طور مرموزی به قتل رسیدند.
اختلافات خانوادگی در گتوند ۱۵ تیر رقم خورد؛ اختلافی که با مرگ گره خورد. داماد خانواده با کلاشینکف جان همه اعضای خانواده همسرش را گرفت؛ جان همسرش را نیز هم.قتل عام سه برادر و فرزند نوجوان یکی از آن‌ها روز ١٢ تیر ماه در روستای تختیه از توابع بخش اسماعیلیه اهواز رخ داد.قتل عام مرند صبح روز شنبه ٢٦ مرداد رخ داد. در قتل عام مرند یک دختر ١٤ ساله و پدر و نامادری‌اش به قتل رسیدند.
قاتل قتل عام مرند به ضرب گلوله، قربانیان را از پا در آورد.صبح روز پانزدهم مرداد در خلیفه ترخان یکی از روستا‌های اطراف سنندج تراژدی مرگباری رقم خورد. داماد خانواده پس از پنج ماه، به دلیل اختلافات خانوادگی با همسرش، تمامی اعضای خانواده همسرش و صاحب باغ که همه اعضای خانواده میهمانش بودند را با اسلحه به قتل رساند و خودکشی کرد.در آخرین قتل عام این ٦ ماه سال جاری که صبح دوشنبه ٢٢ شهریور رخ داده است اعضای یک خانواده در اهواز به دلیل اختلاف خانوادگی به رگبار بسته شدند.
ماجرای جنایت هولناک کنگان
قاتل با اسلحه جنگی کلاشینکف در ٤ درگیری ٨ نفر را به قتل رساند و متواری شد. عامل این جنایت‌ها پسرعموی کینه‌جو و سابقه‌دار بود که دخترعمو‌ها و پسرعمو و مادربزرگش را به رگبار بست.
تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰
مردی ٥٠ساله که با فهرست بلندبالایی از افرادی که تصمیم گرفته بود به قتل برساند، جنایت‌هایش را آغاز کرد، اما پیش از اینکه به زندگی اسامی‌ای که در لیستش قرار داشت پایان دهد، در تله پلیس گرفتار شد. او هدف گلوله تک‌تیرانداز‌ها قرار گرفت و کشته شد.
 
قتل‌عام فجیع فروردین
عامل این جنایت که به شیشه اعتیاد داشت، ابتدا در اهواز پدر، مادر و دو برادر همسر اول خود در اهواز را به قتل رساند و سپس با مراجعه به خانه همسر دوم اقدام به قتل پدر و مادرزن دوم، پسر خود و برادرزن دوم خود می‌کند. متهم بعد از این جنایت‌ها به زندگی خود نیز خاتمه داد.
ماجرا از آنجایی آغاز شد که مرد جوانی به نام فائز کربلاوی درحالی که یک قبضه اسلحه کلاشینکف در دست داشت، وارد خانه همسر اولش شده و حدود ۴نفر از اعضای خانواده آن‌ها به نام جعفر کربلاوی ۶۵ساله، جسیمه جمیلی ۶۰ساله، عبدو کربلاوی ۴۵ساله نابینا، ثمین کربلاوی ۳۳ساله را به قتل می‌رساند. قاتل، پس از قتل‌عام هولناک اهواز، به سمت شهرستان کارون می‌رود. او به محض ورود به خانه همسر دوم خود، پدر، مادر و برادرزاده همسر دوم و پسر ۹ساله‌اش را به گلوله می‌بندد و سپس دست به خودکشی می‌زند.
 
جنایت تلخ زاهدان
در پی قتل مسلحانه ٨ عضو یک خانواده شامل ٢ زن، ٣ پسر و ٣ دختر در یکی از محلات شهر زاهدان موضوع شناسایی و دستگیری عاملان جنایت به صورت ویژه در دستور کار تیمی از کارآگاهان زبده پلیس آگاهی استان قرار گرفت.
بلافاصله کارآگاهان پلیس آگاهی با حضور در صحنه قتل، تحقیقات تخصصی خود را برای شناسایی قاتلان آغاز کردند که در بررسی‌ها و تحقیقات صورت گرفته مشخص شد، از خانه مقتولان چند گوشی موبایل و تعدادی لوازم خانه نیز سرقت شده است.
کارآگاهان پلیس آگاهی با توجه به سرنخ‌های به‌دست آمده و با تلاش شبانه‌روزی و اقدامات تخصصی خود عامل اصلی این جنایت را که جوانی ٢٦ ساله بود شناسایی و متهم طی یک عملیات ضربتی داخل مخفیگاهش در یکی از خیابان‌های شهر زاهدان دستگیر و در بازرسی محل اختفای او اموال سرقت شده از خانه مقتولان به همراه یک قبضه کلت کمری با ٢٧ فشنگ جنگی کشف شد.با دستگیری این متهم مشخص شد که او به صورت حرفه‌ای در امر قاچاق مواد مخدر فعالیت داشته و با کمک ٥ نفر از همدستانش مرتکب این جنایت شده است.
تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰
در تحقیقات صورت گرفته متهم به جنایت ارتکابی اعتراف و اظهار داشت که چند روز قبل از جنایت با پدر و سرپرست مقتولان معامله ناثواب مواد مخدر داشته است که پس از اینکه او خود را به دادگاه معرفی و روانه زندان شده بود متهم به اتفاق همدستانش تصمیم می‌گیرند تا مواد مخدری که داخل خانه مقتولان بوده است را سرقت کنند.
متهم در شب حادثه به اتفاق همدستان خود به در خانه مقتولان رفته و پس از تهدید اعضای خانواده با شلیک سلاح کمری اقدام به قتل آن‌ها می‌کند و با توجه به اینکه مواد مخدر را داخل منزل پیدا نکرده بودند برای انحراف ذهن مأموران و گمراه ساختن پلیس، با صحنه‌سازی اقدام به سرقت تعدادی از وسایل خانه کرده و از محل متواری می‌شوند.در نهایت با تلاش پلیس ٥ همدست دیگر این فرد جانی شامل یک زن و ٤ مرد شناسایی و متهمان در چند عملیات ضربتی دستگیر شدند.
 
تراژدی غم‌انگیز خانواده شاه میرزایی
در خانه‌ای در شهرک اوج جسد پدر خانواده‌ای توسط مأموران پلیس کشف شده بود. این در حالی بود که از همسر و تنها دخترش خبری نبود. راز جنایت خانه‌ای در شهرک اوج کرج هر روز معمایی‌تر می‌شد. هفت روز از آن لحظه‌ای که جسد پدر خانواده پیدا شد، می‌گذشت. مردی که با شلیک گلوله به سرش جان باخته بود؛ اما هیچ اثر و نشانه‌ای از عامل این تیراندازی نبود. در حالی که مأموران به دنبال سرنخی از این ماجرا می‌گشتند، درست یک روز بعد در میان رختخواب‌ها تراژدی تلخ‌تری نمایان شد؛ این بار جسد مادر و فرزند در کمد خانه پیدا شد. این پایان داستان غم‌انگیز خانواده شاه‌میرزایی بود. پلیس به‌دنبال ردی از عامل این قتل عام ترسناک و تلخ بود.
تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰
در حالی که تلاش مأموران برای پیدا کردن ردی از عامل جنایت ادامه داشت، یک زوج جوان که روز حادثه میهمان خانه مقتولین بودند و ارتباط دوستی خانوادگی با مقتول داشتند؛ به‌عنوان مظنونین اصلی پرونده بازداشت شدند و زن جوان پس از دستگیری به همدستی در قتل عام اعتراف کرد.در بررسی‌های اولیه مشخص شد که چند روز قبل از حادثه مقتول یک خودرو پژو ۲۰۶ به قاتل فروخته بود که احتمال می‌رفت همین باعث بروز اختلاف مالی شده و انگیزه‌ای برای قتل شده باشد، اما متهم بازداشت شده هنوز جزئیات جنایت را فاش نکرده بود که در اداره آگاهی جان خود را از دست داد.
 
قتل عام خانواده قنبر
پدرزن، برادرزن، مادرزن و همسر قربانیان کینه و نفرت داماد گتوندی شدند. هر چهار نفر را کشت جز یک نفر؛ آن هم خواهر کوچک‌تر همسرش را. قاتل پس از رگبار اهالی خانه آقای رحمانی با ماشینش گریخت، اما مأموران آگاهی خیلی زود او را دستگیر کردند.
تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰
قاتل ۳۰ ساله همه را کشت غیر از زهرا. زهرا دختر آخر قنبر بود. تالاسمی دارد و تازه دیپلم گرفته بود. حمید آن شب وقتی همه را کشت، چشمش به زهرا افتاد؛ اما جلوی چشم‌هایش را گرفت. به زهرا گفت، چون تالاسمی داری و مریض هستی، نمی‌کشمت. بعد هم از خانه آن‌ها با ماشین‌شان فرار کرد که دستگیر شد.
 
مرگ برادرون
قتل عام سه برادر و فرزند نوجوان یکی از برادران در روستای تختیه از توابع بخش اسماعیلیه اهواز رخ داد. این قتل عام خانوادگی بر سر نزاع پسرعمو‌ها به خاطر یک زمین رخ داده بود. دو برادر که عامل این قتل عام خانوادگی بودند از مهلکه گریختند.
 
قتل عام خانواده پروین
دختر نوجوان مرندی و مادر و ناپدری‌اش به طرز فجیعی به قتل رسیدند. قاتل قتل عام مرند به ضرب گلوله قربانیان را از پا در آورد.
تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰
صبح روز شنبه ٢٦ تیرماه امسال، زمانی که تماس‌های دختران مرد مرندی به نام محمد پروین با پدرشان بی‌جواب ماند، نگران او شدند و به خانه‌اش مراجعه کردند و با اجساد غرق در خون اعضای خانه مواجه شدند.
 
جنایت خلیفه ترخان
پنج، شش ماهی می‌شد که شیلان اقدام به جدایی از رضا کرده بود؛ اما رضا دلش راضی به این جدایی نبود. رضا همه روزه در تعقیب خانواده همسرش بود؛ تا جایی که پای رضا به باغ یکی از آشنایان کشیده شد.
تمام خانواده‌های جنایت‌کار ایرانی تا اینجای ۱۴۰۰
او با دیدن خانواده همسرش کنار صاحب باغ با اسلحه‌ای که از قبل برای عملی‌کردن تهدیدهایش آماده کرده بود، صاحب باغ، پدرزن، مادرزن، برادرزن و همسرش را به قتل رساند و در پایان این قتلگاه خونین به زندگی خود پایان داد.
 
قتل عام ٢٢ شهریور
بامداد روز ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ در پی اعلام مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر قتل ۴ عضو یک خانواده در یکی از مناطق شهر اهواز، بلافاصله مأموران انتظامی به محل حادثه اعزام شدند.در بررسی‌های مأموران پلیس مشخص شد ۴ نفر از عمو‌های خانواده به سمت ساکنان خانواده برادرشان تیراندازی کردند که پدر، مادر، دختر و پسر خانواده بر اثر اصابت گلوله به قتل رسیدند و دیگر دختر خانواده نیز مجروح و به بیمارستان منتقل شد.در حالی که دستورات ویژه برای دستگیری قاتلان صادر شده است بررسی‌ها نشان می‌دهد اختلاف خانوادگی، علت وقوع این حادثه بوده است.

سرنوشت حبیب، در انتظار شهرام شب‌پره؟

سرنوشت حبیب، در انتظار شهرام شب‌پره؟
در ساعات اخیر رسانه‌های رسمی و البته تعداد پرشماری از کانال‌ها و سایت‌های فارسی در فضای مجازی از احتمال بازگشت یکی از قدیمی‌ترین خوانندگان موسیقی پاپ ایران به سرزمین مادری خبر داده‌اند.
روزنامه شهروند: یکی از خوانندگان نزدیک به صداوسیما و نهاد‌های فرهنگی دولتی در پی وعده‌های رئیس‌جمهوری منتخب، سیدابراهیم رئیسی مبنی بر امکان بازگشت ایرانیان خارج‌نشین به کشور، از احتمال بازگشت یکی از قدیمی‌ترین خوانندگان موسیقی پاپ ایران به سرزمین مادری خبر داد. این خواننده در کنار انتشار ویدیویی از شهرام شب‌پره، هنرمند قدیمی موسیقی پاپ -که از دهه ۶۰ میلادی، یعنی درست از ۶۰ سال پیش از این فعالیت خود را در دنیای موسیقی آغاز کرده است، خواستار فراهم شدن مقدمات لازم برای بازگشت این خواننده به کشور شد.
شهرام شب‌پره
ایران‌آرت نوشت: محمد معتمدی این درخواست را پس از اولین نشست رسانه‌ای سیدابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری، منتخب مطرح کرد که در جریان این نشست، ابراهیم رئیسی تأکید کرده بود که باید شرایط بازگشت ایرانیان خارج از کشور به سرزمین مادری‌شان تسهیل شود.
سایت‌هایی مانند رکنا و اقتصاد ۲۴ هم گفته‌اند که در پی این نشست و مسائل و وعده‌های مطرح‌شده در آن؛ محمد معتمدی با انتشار ویدیویی از شهرام شب‌پره که در آن از آرزوی بازگشت به ایران سخن می‌گوید، خواستار تسهیل در بازگشت این خواننده پیشکسوت شد.
شهرام شب‌پره
در این میان ایران‌آرت در توضیحاتش درباره احتمال بازگشت این خواننده قدیمی تصریح کرده که محمد معتمدی ویدیوی سخنان شهرام شب‌پره را بدون توضیح خاصی منتشر کرده و تنها به جمله «به امید اقدام لازم» اکتفا کرده است. خواننده آهنگ «دیار» و شماری دیگر از پرمخاطب‌ترین ترانه‌های پاپ دهه‌های اخیر در این ویدیو می‌گوید اگر به او اجازه دهند به ایران برگردد و مشغول یک کار حتی غیر از خوانندگی هم شود، به کشورش بازخواهد گشت.
شهرام شب‌پره که در سال‌های پیش از انقلاب از ایران مهاجرت کرد و پس از آن نیز دیگر به کشور بازنگشت، در حال حاضر در شهر لس‌آنجلس زندگی می‌کند. این خواننده تا به امروز بیش از ۲۰ آلبوم منتشر کرده و ازجمله خوانندگانی است که در کارنامه‌اش فعالیت سیاسی دیده نمی‌شود.
واکنش مجازی
درخواست محمد معتمدی برای فراهم‌کردن مقدمات بازگشت شهرام شب‌پره، پاسخ‌ها و واکنش‌هایی را در فضای مجازی به دنبال داشته و در این میان برخی از هنرمندان نیز کامنت‌هایی را در این مورد منتشر کرده‌اند.
از جمله لیندا کیانی که نوشته: «ای جان، منم قلبم لرزید این ویدیو رو دیدم.».
شهرام شب‌پره
شهرام شب‌پره
شهرام شب‌پره
اما برخی از کاربران هم واکنش‌های متفاوتی به این موضوع نشان داده و بازگشت شهرام را غیرممکن دانسته‌اند.
برخی نیز به سرنوشت حبیب پس از بازگشت اشاره کرده و نوشته‌اند اگر قرار است شهرام شب‌پره به کشور برگردد و پس از مدتی به خاطر بی‌توجهی‌ها دق کند، همان بهتر که نیاید!
شهرام شب‌پره
تاریخ بازگشت
در سال‌های گذشته شماری از هنرمندان ایرانی خارج‌نشین عزم بازگشت به کشور کرده‌اند که در این بین تعدادی از آن‌ها موفق شده و البته شماری نیز به هدفی که در ذهن داشتند، نرسیده‌اند.
در این بین شاید بتوان مورد حبیب را آشناترین داستان بازگشت هنرمندان خارج‌نشین دانست. خواننده، آهنگساز، نوازنده و ترانه‌سرای معتبر، محبوب و صاحب‌سبکی که در سال ۱۳۸۸ با مجوز رئیس‌جمهور وقت به همراه خانواده‌اش به ایران بازگشت و درنهایت نیز چند سال بعد بر اثر ایست قلبی درگذشت -بدون اینکه هیچ یک از وعده‌هایی که پیش از بازگشت به کشور به او داده شده بود، عملی شده باشد.
شهرام شب‌پره
از دیگر خوانندگانی که در سال‌های اخیر به ایران بازگشته یا زمزمه بازگشت‌شان در برهه‌ای مطرح بوده است می‌توان به بیژن مرتضوی، سیاوش قمیشی، زنده‌یاد جهان و شماری دیگر از خوانندگان ایرانی خارج از کشور اشاره کرد که از این افراد شماری روند بازگشت‌شان به کشور متوقف شده و شماری دیگر، اما در حال حاضر در ایران زندگی می‌کنند.

محسن در آتش؛ حکایت قهرمانی که سوخت

محسن در آتش؛ حکایت قهرمانی که سوخت
ماجرای شهادت یک آتش‌نشان در عملیات نجات
روزنامه شهروند - مریم رضاخواه: مرد آتش و نجات در عملیات حریق مجتمع مسکونه فاز اندیشه شهید شد. آتش‌نشان فداکار «محسن لک» از آتش‌نشانان شهر اندیشه بود، همان آتش‌نشان جوانی که روز جمعه سرنوشتش با مرگ گره خورد. مرگی که نه خودش و نه دیگر مردان آتش تصورش را هم نمی‌کردند.
فداکاری در مهلکه دود و آتش
این مأموریت پایان تلخی داشت. ۱۷ سال در عملیات‌ها و حوادث خطرناک در دل آتش جنگید، اما این بار قرعه به نامش نبود. یک حادثه، یک اتفاق، ورق زندگی‌اش را برگرداند. آتش‌نشانان ایستگاه ۳ اندیشه جمعه تلخی را از سر گذراندند. آدینه‌ای که محسن را از دست دادند.
ماجرای یک فداکاری
ساعت ۱۴ ظهر روز جمعه بود که به ستاد فرماندهی آتش‌نشانی اندیشه خبر یک آتش‌سوزی رسید. یک مجتمع مسکونی هفت طبقه در فاز ۵ شهر اندیشه دچار حریق شده بود. کابل‌های برق اتصالی کرده و دود غلیظ همه ساختمان را فراگرفته‌بود. مأموران آتش‌نشانی باید برای آغاز عملیات اطفای حریق راهی محل حادثه می‌شدند. آتش‌نشانان قرار بود مثل همیشه به محل حادثه‌ای دیگر بروند و مأموریت دیگری را آغاز کنند.
ستاد فرماندهی بلافاصله زنگ سه ایستگاه ۵ و ۳ و ۲ را به صدا درآورد. آتش‌نشانان این ایستگاه‌ها با شنیدن صدای زنگ با برداشتن تجهیزات به محل حادثه رفتند، اما هرگز نمی‌دانستند که بعد از بازگشت از این مأموریت تعدادشان کم خواهد شد. آتش‌سوزی در یکی از واحد‌های مسکونی رخ داده بود و تعدادی از ساکنان در میان دود و آتش گرفتار شده بودند. محل حادثه در فاز پنجم اندیشه بود. وقتی مأموران آتش‌نشانی به محل رسیدند، مشاهده کردند که یک ساختمان هفت طبقه مسکونی دچار آتش‌سوزی شده است.
فداکاری در مهلکه دود و آتش
شهادت در میان دود
براساس اطلاعات اولیه و اظهارات شاهدان، کانون آتش‌سوزی از طبقه نخست ساختمان بود و دود و حرارت بسیار بالای ناشی از آن موجب محبوس‌شدن تعدادی از ساکنان در ساختمان شده بود؛ بنابراین عملیات آتش‌نشانان آغاز شد. با استفاده از تجهیزات کامل فردی و بستن دستگاه‌های تنفسی همزمان یک گروه به طبقات ساختمان رفتند و در همان لحظات اولیه موفق شدند ساکنان را سالم از ساختمان خارج کنند. محسن لک هم دو پیرزن و یک مرد را از میان دود و آتش نجات داد.
محبوس‌شدگان نجات یافتند و با فرمان فرمانده نیرو‌ها از ساختمان خارج شدند. اما فرمانده برای بررسی نهایی بار دیگر وارد ساختمان شد. دقایق پشت هم می‌گذشت، اما از محسن خبری نبود. بی‌سیم را پاسخ نمی‌داد و همین امر باعث شد که این مأموریت برای آتش‌نشانان تلخ‌تر از همیشه شد. اکسیژن دستگاه تنفسی فرمانده عملیات تمام شد و محسن به شهادت رسید. مأموران وقتی پاسخی از فرمانده نشنیدند، بار دیگر به ساختمان رفتند. پیکر محسن را در پاگرد طبقه سوم پیدا کردند، اما دیگر نفس نمی‌کشید.
در انتظار پدر
مردی که حالا عرفانه دختر ۱۴ ساله‌اش انتظارش را می‌کشد، منتظر آمدن پدر است. مادر می‌خواهد دختر ١٤ساله‌اش را آرام کند، اما دلش بی‌قرار است و قلبش اندوهگین. اشک چشمانش قطع نمی‌شود؛ می‌بارد. همیشه دلشوره داشت، اما این‌بار بیشتر. اما چه کسی تصورش را می‌کرد که مرد آتش در این عملیات شهید شود.
فداکاری در مهلکه دود و آتش
فرمانده شهید شد
علی عسکری، رئیس آتش‌نشانی اندیشه درباره این حادثه تلخ به ما گفت: «محسن لک خیلی پرتلاش و سختکوش بود، یک آتش‌نشان حرفه‌ای بود. رئیس ایستگاه ۳ اندیشه بود. با اعلام زنگ حریق ایستگاه ۳ به محل حادثه رفت و با درخواست کمک ایستگاه ۵ و ۲ سازمان هم وارد عملیات شد. دود خیلی زیادی ساختمان را پر کرده بود.
ساختمان از نظر مهندسی فاقد ایمنی بود و اصول ایمنی رعایت نشده بود. سیم‌های برق از داخل دیوار عبور کرده بود که همین موضوع باعث اتصالی و حریق شده بود. مأموران ساکنان مجتمع را از ساختمان خارج کردند و توانستند حریق را مهار کنند. یک ساعتی طول کشید تا عملیات به اتمام رسید، اما محسن لک که فرماندهی عملیات را هم به عهده داشت، برای بررسی‌های بیشتر وارد ساختمان شد. ۱۰ دقیقه‌ای زمان برد، اما بی‌سیمش را پاسخ نمی‌داد که دیگر نجاتگران وارد ساختمان شدند و پیکر بی‌جان فرمانده را در طبقه پنجم پیدا کردند.
«محسن از سال ۸۲ که آتش‌نشانی در شهر اندیشه تأسیس شد، در آتش نشانی استخدام شد. از نیرو‌های متعهد و مسئولیت‌پذیری بود که نظیرش کم وجود دارد. خانواده و همکارانش شرایط خوبی ندارند. سازمان آتش‌نشانی در بهت و شوک بزرگی است. قرار است مراسم تشیع این شهید روز یکشنبه ساعت ۱۰ صبح از مقابل شهرداری اندیشه انجام گیرد.»

ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز

ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
سه زن خبرسازِ این روزها، سه سرنوشت متفاوت؛ مهناز افشار، سحر تبر و یاسمین مقبلی
روزنامه شهروند: سه زن خبرسازِ این روزها، سه سرنوشت متفاوت؛ مهناز افشار، سحر تبر و یاسمین مقبلی
مهناز افشار
باورتان می‌شود پرکارترین بازیگر روی پرده سینمای ایران در سال کرونایی جاری «مهناز افشار» بوده؟ بازیگری که در ۱۵ ماه اخیر، یعنی از تابستان سال گذشته تا حال حاضر با فیلم‌هایی، چون «مهمانخانه ماه نو»، «قسم»، «آشفتگی»، «شاه‌کش»، «گیلدا» و «ناگهان درخت» بر پرده سینما‌های ایران حاضر بود.
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
این در حالی است که هنگامی که این بازیگر بعد از مهاجرت از ایران در مسابقه استعدادیابی جنجالی یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای به عنوان داور حضور یافت، چنین به نظر می‌رسید که باید عمر حضورش را در سینمای ایران تمام‌شده دانست. اما اکران ۶ فیلم در ۱۵ ماه نشان از این دارد که نقش و تأثیر مهناز افشار در سینما‌های سال‌های اخیر مهم‌تر از آن بوده که بتوان به سادگی و بی‌هزینه از سینمای ایران کنارش گذاشت!
هزینه توقیف
البته به نظر می‌رسد تساهلی که در مورد مهناز افشار به عمل آمده، تنها و تنها برای این بوده که با توقیف فیلم‌های این بازیگر جنجال و حاشیه و به عبارت بهتر هزینه‌ای به بار نیاید.
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
وگرنه عملا این بازیگر ممنوع‌الکار و ممنوع‌التصویر است. اتفاقی که باعث اعتراض او شده و مهناز افشار با انتشار تصویری از پلاکارد جدیدترین فیلم اکران‌شده‌اش در خیابان‌های تهران، «ناگهان درخت»، به حذف نام و تصویرش از این فیلم اعتراض کرده است.
انتقاد به ممنوع‌التصویری
مهناز افشار که یکی، دو سالی است در آلمان سکونت دارد، در توییتر به ممنوع‌التصویری‌اش اعتراض کرده است. این بازیگر که مدتی از فعالیت توییتری دور بود، در بازگشت به این شبکه اجتماعی از حذف تصویرش از بنر‌های تبلیغاتی فیلم «ناگهان درخت» به شدت انتقاد کرده است.
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
افشار در این‌باره نوشت: «ممنوعیت برای هیچ و یک مشت دروغ! برای چند سال یک‌سری لباس بریدید، دوختید و تن مهناز افشار کردید. اما خیاطان خوبی نیستید. لباس‌های دروغ شما به تن من زار می‌زد و به تنم نموند. حتی مخالفان باور‌های من هم ته قلبشون می‌دونن حقیقت و دروغ چیه.» مهناز افشار در پایان با یادآوری اینکه «بی‌عدالتی تاوان داره!» به مخالفان حضورش کنایه زده و پرسیده: «بگذریم؛ فیلم چطور بود؟»
ناگهان درخت
گفتنی است که «ناگهان درخت» در زمان نمایش در جشنواره فیلم فجر به دلیل پرداختن به یک‌سری دغدغه روشنفکرانه مورد انتقاد رسانه‌هایی خاص قرار گرفته بود. این فیلم ساخته صفی یزدانیان است که در اولین فیلمش «در دنیای تو ساعت چند است؟» هواداران پروپاقرص زیادی برای خود ردیف کرد.
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
«ناگهان درخت» که در بخش سودای سیمرغ جشنواره سی‌وهفتم فیلم فجر  به نمایش درآمد، داستانش را در سه دوره تاریخی در قالب ماجرا‌های چند شخصیت در یک بازه زمانی تقریبا پنج دهه‌ای که از زبان فرهاد برای روانکاو تعریف می‌شود، روایت می‌کند. پیمان معادی، مهناز افشار، شقایق دهقان، مهراب قاسمخانی، سیامک صفری و پانته‌آ پناهی‌ها بازیگران اصلی «ناگهان درخت» هستند. البته پیمان معادی  در این فیلم روی صندلی تهیه‌کنندگی هم نشسته است.
 
سحر تبر
سحر تبر یا فاطمه خویشوند ۱۹ساله تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده است و پس از جدایی مادروپدرش از یکدیگر به همراه مادرش زندگی می‌کرد.شهرت «فاطمه خویشوند» به خاطر عکس‌ها و فیلم‌های عجیب‌وغریبی است که از خود در اینستاگرام منتشر می‌کرد و سحر تبر نامی است که او برای خود در اینستاگرام برگزید.
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
در تصاویر سحر تبر گریم، فتوشاپ و عمل جراحی مشهود است؛ آن هم اعمال جراحی نامتعارفی که توسط یک پزشک جراح زیبایی انجام شده و او از یک جایی به بعد فهمید با داشتن یک چهره عجیب‌وغریب و کار‌هایی همچون رفتن داخل سطل آشغال می‌تواند فالوور یا دنبال‌کننده جذب کند و همین فالوور‌ها باعث شد خیل زیاد سفارش برای تبلیغ محصولات و افراد با رقم‌های بالا به سوی او روانه شود.
تصاویر سحر تبر در اینستاگرام روز‌به‌روز عجیب‌تر و ترسناک‌تر می‌شد و برای اینکه عجیب‌تر هم به نظر برسد اقدام به گریم‌های آنچنانی می‌کرد و بیش از پیش خود را ترسناک نشان می‌داد.
پخش اعترافات سحر تبر در صداوسیما
۳۰ آبان ماه پس از دستگیری فاطمه خویشوند با نام مستعار سحر تبر، در بخش خبری ۲۰:۳۰ شبکه دوم سیما در برنامه‌ای تحت عنوان «صریح درباره فرهنگ»، اعتراف‌های وی ضمن ابراز ندامت از اقداماتش پخش شد که بازخورد‌های فراوانی نیز در شبکه‌های اجتماعی و افکار عمومی داشت.
یکی از بخش‌های این برنامه به اظهارات سیما فردوسی، روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه شهیدبهشتی اختصاص داشت که عنوان کرد رفتار‌های این شخص ناشی از اختلال‌های روانی است و باید قبل از رسیدن به این وضع بحرانی مورد توجه و درمان قرار می‌گرفت. سوابق درمانی فاطمه خویشوند نیز حکایت از وجود بیماری روانی در او داشت.
تداوم بازداشت سحر تبر و ارسال پرونده به دادگاه انقلاب
سعید دهقان، وکیل مدافع فاطمه خویشوند در گفتگو با خبرنگار قضائی ایرنا درباره آخرین وضع این پرونده اظهار کرد: «بعد از مطالعه پرونده فاطمه خویشوند، بنده و همکارم (پیام درفشان) به این نتیجه رسیدیم که تداوم بازداشت این نوجوان، نه‌تن‌ها ضرورتی ندارد، بلکه از فلسفه قانونی بازداشت و نیز منطق قضائی به دور است. به همین دلیل، طی لایحه‌ای مستند و مستدل، تقاضای تبدیل قرار بازداشت به قرار وثیقه را تقدیم دادگاه کردیم و اکنون در انتظار اتخاذ تصمیم شایسته قانونی از سوی مرجع قضائی هستیم.»
این وکیل دادگستری با بیان اینکه پرونده موکلش از سوی دادسرای ارشاد به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارسال شده، گفت: «تاریخ تولد موکل (٢٦ خردادماه ١٣٨٠)، گویای این واقعیت است که اگرچه در تاریخ دستگیری (اوایل مهر امسال) بالای ١٨‌سال بوده، اما از آنجا که بنیان پرونده تشکیل شده برای تعقیب، به استناد اقداماتی است که در زمان وقوع، وی هنوز به سن قانونی رشد نرسیده بود و درواقع کودک محسوب می‌شده است، بنابراین اساسا و بر فرض وقوع جرم و ضرورتِ تعقیب و تشکیل پرونده قضائی، این اقدام برای کودکان و نوجوانانی در این سن، به‌طور مطلق در صلاحیت دادسرای ویژه رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان است.»
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
دهقان اضافه کرد: «صرف‌نظر از اینکه صداوسیما با چه مجوزی و براساس چه منطقی، پیش از اثبات اتهام وارده، اقدام به پخش برنامه‌ای با محوریتِ موکل کرده، آنچه مسلّم است اینکه اولا حتی در همان برنامه نیز بر سوابق بیماری فاطمه خویشوند که گویای نظر روانپزشک متخصص در تلویزیون بوده، تأکید شده است. ثانیا، تمامی اسناد و مدارک روانپزشکی موجود در مورد موکل نشان می‌دهد که حتی سال‌ها پیش از رسیدن به سن قانونی رشد، مبتلا به «افسردگی عمده» و «سایکوز» بوده و به همین دلیل، در‌سال ٩٤ در بیمارستان الغدیر بستری بوده است. همچنین بعد‌ها و باز هم پیش از رسیدن به ١٨ سالگی به دلایل مشابه در بیمارستان فوق تخصصی روانپزشکی ٥٠٥ نزاجا و نیز بیمارستان روانپزشکی میمنت بستری بوده است.»
وکیل فاطمه خویشوند ادامه داد: «این وضع و شرایط بیماری، با توجه به تأکید روانپزشکان متخصص بر استفاده از داروی ترامادول و ضرورت مراقبت‌های ویژه پزشکی برای جلوگیری از حملات بیماری، نشان می‌دهد که نه‌تن‌ها به دلیل صغر سن، بلکه حتی به دلیل شرایط حاکم بر بیماری خاص، جای موکل در زندان نیست و نگرانی خانواده موکل و ما به‌عنوان وکلای او از این منظر باید تحلیل شود.»
او افزود: «در واقع، با توجه به مجموع این شرایط و تأکید بر اینکه موکل در زمان ارتکاب افعال موردنظر فاقد سن قانونی رشد بوده و بنابر اسناد موجود و اذعان برنامه تلویزیونی دارای بیماری به‌حدی است که بار‌ها مرتکب خودزنی‌های شدید ناشی از افسردگی عمیق و اختلال چندشخصیتی شده است که این وضع «مورد تأیید مرجع پزشکی قانونی نیز قرار گرفته و در پرونده موجود است»، حداقلِ انتظار از دادسرا این بود که وقتی به هر دلیل اقدام به آزادی تمامی متهمان دیگر پرونده کرده، نسبت به فک قرار بازداشت موکل که در زمان ارتکاب اعمال، هم فاقد سن قانونی و هم دارای بیماری روانی بنابر تأیید پزشکی قانونی بوده، اقدام کند.»
دهقان اظهار داشت: «اکنون که این اتفاق صورت نگرفته و موکل با توجه به بیماری و کودکی با رنج فراوان در زندان به‌سر می‌برد و به‌نظر می‌رسد پرونده با وجود تعدد متهمان تا صدور حکم قطعی نیازمند زمان طولانی باشد، دادگاه می‌تواند نسبت به تبدیل قرار تأمین از بازداشت به وثیقه اقدام کند تا ضمن تضمین حمایت قانونی از اشخاص بیمار و نیز فاقد سن قانونی در زمان ارتکاب افعال، اهداف مندرج در «دستورالعمل حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی در قوه قضائیه» تأمین و بدین ترتیب، با فک قرار بازداشت و امکان آزادی موکل، شرایط برای اقدامات درمانی فوری فراهم شود.»
تفهیم اتهام معاونت در افساد فی‌الارض به سحر تبر
پیام درفشان وکیل دیگر فاطمه خویشوند گفت: «باید توجه داشت در ماده یک قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۱ دی‌سال ۸۱ به‌طور صریح بیان شده است: «کلیه اشخاصی که به سن ۱۸ سال تمام هجری شمسی نرسیده‌اند از حمایت‌های قانونی مذکور در این قانون بهره‌مند می‌شوند.»
این وکیل دادگستری افزود: «در نتیجه برابر نوع نگرش ضابط پرونده که در راستای صیانت از امنیت روانی و اخلاقی کودکان و نوجوانان به دستگیری گسترده اشخاصی که از وضع سنی و روانی موکل سوءاستفاده می‌کردند، اقدام کرده، سزاوار است برخورد حمایتی و مراقبتی از این نوجوان به‌عمل آمده و حداقل به‌طور موقت به مانند سایر متهمان بالغ پرونده که همگی آزاد هستند با صدور قرار تأمین به نحوی که در توان خانواده وی باشد بتواند از محیط نامناسب زندان به‌ویژه اینکه نیازمند درمان نیز است، خارج شود.»
درفشان اضافه کرد: «در راستای صیانت از امنیت روانی جامعه و منافع ملی کشور، به‌طور قطع باید از بروز بستر‌های مشابه مانند واقعه غم‌انگیز سحر خدایاری مشهور به دختر آبی ممانعت کرد و می‌توان با اتخاذ سیاست قضائی متناسب با تأکید رئیس قوه قضائیه مبنی بر رویکرد رأفت و رحمت محور، با نوجوانی که بیمار نیز هست، رفتار کرد و باید از احتمال تکرار اینگونه وقایع که منجر به جریحه‌دار شدن احساسات عمومی جامعه می‌شود، دوری جست.»
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
درفشان با بیان اینکه این پرونده در دادسرای ناحیه ۳۸ تهران موسوم به دادسرای امنیت اخلاقی تشکیل و توسط سرپرست دادسرا جهت رسیدگی به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران ارجاع شده، گفت: «با توجه به تعدد متهمان پرونده که قهراً منجر به اطاله بیشتر مراحل و تشریفات دادرسی می‌شود و در نتیجه تا صدور حکم قطعی، زمان زیادی لازم خواهد بود، فک قرار بازداشت این متهم نوجوان که براساس قانون می‌بایست مورد اقدامات حمایتی و مراقبتی قرار گیرد و نیاز به درمان‌های تخصصی در محیط مناسب دارد از مسئولان امر مورد تقاضاست.»
به گفته درفشان، در کیفرخواست صادره از سوی دادسرای ارشاد، معاونت در افساد فی‌الارض، تشویق به فساد از طریق تشویق جوانان به اباحه‌گری، توهین به مقدسات از طریق توهین به حجاب و تحصیل مال نامشروع به فاطمه خویشوند تفهیم شده است.
 
یاسمین مقبلی
نخستین زنی که قرار است پا بر کره ماه بگذارد، احتمالا یک شهروند آمریکایی ایرانی‌تبار به نام یاسمین مقبلی خواهد بود.
به گزارش یورو نیوز؛ فیروز نادری، مشاور ناسا روز پنجشنبه دهم دسامبر (بیستم آذر) در صفحه اینستاگرام خود با اعلام این مطلب نوشت: «نخستین زنی که گام بر ماه می‌گذارد ممکن است یک آمریکایی ایرانی‌تبار باشد.»
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
این کارشناس پیشین ناسا با یادآوری اینکه سازمان فضایی آمریکا در چارچوب برنامه فضایی «آرتمیس» در سال ۲۰۲۴، ۱۸فضانورد شامل ۹ زن و ۹ مرد را برای چند مأموریت در ماه در نظر گرفته است، نوشت: «اولین مأموریت متعلق به یک فضانورد زن به نام «اولین زن» و یک فضانورد مرد با عنوان «مرد بعدی» خواهد بود. یک ایرانی-آمریکایی، یاسمین مقبلی، یکی از ۹ فضانورد زن است.»
از زمانی که پای بشر به کره ماه باز شد تاکنون ۱۲ فضانورد مرد روی خاک این قمر پیاده شده و قدم زده‌اند، اما تاکنون هیچ زنی پا روی سطح ماه نگذاشته است. پیش از این نام زنان دیگری نیز برای این مأموریت فضایی مطرح شده بود.
ماجرای این سه زن؛ یاسمین، سحر و مهناز
یاسمین مقبلی، خلبان و فضانورد ایرانی‌تبار در آمریکاست. در ژوئن ۲۰۱۷ او یکی از ۱۲ نفری بود که به عنوان عضو گروه ۲۲ فضانورد ناسا ملقب به «لاک‌پشت‌ها» انتخاب شد و آموزش دو ساله خود را آغاز کرد. مقبلی به همراه چهار زن و هفت مرد دیگر از میان ۱۸ هزار داوطلب برای شرکت در این دوره برگزیده شده است.

لژیونر‌های ایرانی در اروپا؛ آفتابه و لگن هفت‌دست!

لژیونر‌های ایرانی در اروپا؛ آفتابه و لگن هفت‌دست!
سال‌ها پیش لژیونرهای ایرانی شاغل در اروپا همه فیکس و موفق بودند؛ از مهدوی‌کیا و دایی تا میناوند و باقری، حالا اما حکایت فرق می‌کند، کلی سیاهی‌لشگر و یکی دو تا موفق مثل طارمی.
روزنامه شهروند: بیش از بیست‌وپنج بازیکن ایرانی که برای علاقه‌مندان به فوتبال در داخل کشور شناخته‌شده هستند، هم‌اکنون در عضویت تیم‌های اروپایی و چند تیم قطری قرار دارند. طولانی‌شدن لیگ‌های فوتبال در تمام دنیا به دلیل وقفه‌ای که کرونا ایجاد کرد، باعث شده درحالی که به اولین روز‌های مردادماه نزدیک می‌شویم، هنوز تکلیف خیلی از لژیونر‌های ایرانی برای فصل پیش‌رو مشخص نباشد. همه امیدوار در انتظار یک انتقال بزرگ برای لژیونر‌های موفقی همچون مهدی طارمی و سردار آزمون هستند، اما خیلی از بازیکنان ایرانی خارج از کشور هم در مسیر سقوط قرار دارند؛ به شکلی که شاید به لیگ سطح پایین‌تری کوچ کنند یا حتی مسیر بازگشت به ایران را در پیش بگیرند.
بلژیک؛ یک‌نفر وارد شد، چند نفر خارج می‌شوند؟
لژیونر‌های ایرانی در اروپا؛ آفتابه و لگن هفت‌دست!
در فصل اخیر لیگ بلژیک ٦ بازیکن ایرانی حضور داشتند که در نوع خود یک رکورد به حساب می‌آید، چون در هیچ کشور دیگری شاهد تجمع این‌چنینی لژیونر‌ها نبودیم. از جمع امید ابراهیمی، عزت‌اللهی، کاوه رضایی، علی قلی‌زاده، یونس دلفی و میلاد محمدی مشخص نیست چندنفر از آن‌ها در بلژیک ماندنی هستند.
شایعات حکایت از جدایی ابراهیمی و عزت‌اللهی از تیم یوپن دارد. از سوی دیگر کاوه رضایی که این روز‌ها در تمرینات تیم بروژ حاضر است، به احتمال فراوان به تیم دیگری در بلژیک کوچ خواهد کرد. شارلوا مثل همیشه مشتری اصلی رضایی است، اما شایعاتی هم درباره همبازی‌شدن او با بیرانوند شنیده می‌شود. علیرضا بیرانوند جدیدترین ایرانی لیگ بلژیک لقب گرفته که کار خود را با تیم آنتورپ آغاز کرده است.
پرتغال؛ طارمی در راه تیم‌های بزرگ؟
مهدی طارمی که حسابی در ترکیب تیم ریوآوه درخشیده و گل‌های سرنوشت‌سازی هم برای تیمش زده، با رسیدن به روز‌های پایانی فصل پیشنهاداتی را از تیم‌های مطرح پرتغالی همچون بنفیکا و پورتو دریافت کرده و حتی گفته می‌شود شاید فوتبال خود را در یکی از لیگ‌های معتبر اروپایی ادامه دهد. مهرداد محمدی و امیر عابدزاده دو ایرانی حاضر در لیگ پرتغال هستند که برای فصل جدید خود هنوز تصمیمی نگرفتند؛ اگرچه بعید است عابدزاده از تیم ماریتیمو جدا شود.
سردار و ادامه رویاپردازی
سردار آزمون برای دومین فصل متوالی با زنیت قهرمان روسیه شد و یکی از بهترین گلزنان لیگ این کشور هم لقب گرفت. مهاجم تیم‌ملی ایران در دو فصل اخیر یکی از دلایل اصلی موفقیت‌های تیم زنیت بوده و با گل‌های پرتعدادی که به ثمر رسانده، مثل سال‌های اخیر شایعات زیادی پیرامون انتقالش به تیم‌های بزرگ به‌ویژه در لیگ جزیره شنیده می‌شود. باید دید رویای سردار آزمون برای بازی‌کردن در یکی از بهترین تیم‌های دنیا بالاخره چه زمانی تعبیر خواهد شد.
ترکیه؛ وضع متزلزل مجید و الهیار
لژیونر‌های ایرانی در اروپا؛ آفتابه و لگن هفت‌دست!
دو بازیکن سابق استقلال یعنی مجید حسینی و الهیار صیادمنش، ایرانی‌های فصل اخیر سوپرلیگ ترکیه بودند. الهیار که بعد از چندبار انتقال بین تیم‌های مختلف همچنان تحت قرارداد تیم فَنَرباغچه است و باید دید چه سرنوشتی خواهد داشت. چندی پیش شایعه حضور او در فهرست خروجی فَنَرباغچه به شکلی کاملا جدی پخش شد، اما این بازیکن جوان این مسأله را رد کرد. مجید حسینی هم که دوسالی است در تیم ترابزون اسپور حضور دارد، با وجود بازی‌های پرتعدادی که در مدت حضورش در این تیم انجام داده، وضع چندان باثباتی ندارد. البته چندباری هم شایعه حضور حسینی در لیگ‌های معتبر همچون بوندس‌لیگا به گوش رسیده است.
جهانبخش امیدوار به ثبات در لیگ جزیره
دوسالی است که علیر ضا جهانبخش بعد از درخشش در آلکمار به لیگ جزیره رفت و با برایتون قرارداد امضا کرد. قرارداد جهانبخش پنج‌ساله بود و او امید داشت که مثل هلند در لیگ جزیره هم حضور درخشانی داشته باشد، اما اوضاع بر وفق مراد این ستاره فوتبال ایران پیش نرفت. جهانبخش برای فصل جدید لیگ جزیره سرنوشت مبهمی دارد و با وجود قرارداد پنج‌ساله‌اش با برایتون برخی شایعات خبر از جدایی او می‌دهند. شاید هم جهانبخش به صورت قرضی به لیگ هلند برگردد و بار دیگر مسیر قبلی را طی کند.
دردسر سامان قدوس در فرانسه
با نیمه‌کاره‌ماندن لوشامپیونه فرانسه، تیم آمیان که سامان قدوس را در اختیار دارد، به دسته دوم فرانسه سقوط کرد. این اتفاق با اعتراض آمیان مواجه شد، اما گویا این اعتراض به جایی نرسید. قدوس با آمیان قرارداد دارد، اما بدون شک این بازیکن که تا چند‌سال قبل ستاره لیگ سوئد بود، دوست ندارد در دسته دوم فرانسه یک‌سال را بگذراند. قدوس که با محرومیتی چهارماهه هم مواجه شده بود، انگیزه‌های زیادی برای نشان‌دادن خودش داشت، اما کرونا از همه بیشتر علیه او کار کرد.
قطر؛ کریم و مرتضی و رامین ماندنی هستند؟
کریم انصاری‌فرد، مرتضی پورعلی گنجی و رامین رضاییان سه لژیونر فعلی ایرانی در لیگ قطر هستند که عملکرد متوسطی در ترکیب تیم‌های خود داشتند. البته دستمزد‌های قابل توجه در لیگ قطر آن‌هم با قیمت فعلی ارز بدون شک هر بازیکنی را وسوسه می‌کند که در این کشور به میدان برود. به نظر می‌رسد این سه بازیکن ایرانی و ملی‌پوش به دنبال ماندن در قطر در فصل پیش‌رو هستند، چون در آستانه جام‌جهانی قطعا توجهات به کشور میزبان جام‌جهانی چندبرابر خواهد شد.
سایر لژیونر‌های ایرانی در اروپا
لژیونر‌های ایرانی در اروپا؛ آفتابه و لگن هفت‌دست!
عقیل اعتمادی و رضا قوچان‌نژاد در هلند، شهاب زاهدی در اوکراین، پیمان بابایی، سامان نریمان‌جهان و مهدی شریفی در جمهوری‌آذربایجان، صادق محرمی و محمدمهدی خانی در کرواسی و مهرداد بیت آشور در آمریکا دیگر لژیونر‌های ایرانی در فصل اخیر به شمار می‌روند که اخبار چندان معتبری درباره آینده آن‌ها در دسترس نیست. البته قوچان‌نژاد که با درخشش در زوله توانست این تیم را در سطح اول لیگ هلند نگه دارد، احتمالا با همین تیم به کارش ادامه می‌دهد، اما سایر بازیکنان ممکن است براساس شرایطی که پیش آمده، تصمیم جدیدی برای آینده خود بگیرند.

پایِ درددل طیبه سیاوشی: تحمل توهین جنسی دشوار بود

پایِ درددل طیبه سیاوشی: تحمل توهین جنسی دشوار بود
طیبه سیاوشی و پروانه سلحشوری، دو زن فعال مجلس دهم بودند، در شرایطی که مردم به طور کلی از کارکرد مجلس راضی هم نیستند، شاید شنیدن برخی عجایب از پشت صحنه مجلس جالب توجه باشد.
برترین‌ها: طیبه سیاوشی و پروانه سلحشوری، دو زن فعال مجلس دهم بودند، در شرایطی که مردم به طور کلی از کارکرد مجلس راضی هم نیستند، شاید شنیدن برخی عجایب از پشت صحنه مجلس جالب توجه باشد.
نمایندگان مجلس دهم، طیبه سیاوشی و پروانه سلحشوری را یک زوج کاری می‌دانستند؛ فعال‌ترین نمایندگان زن این مجلس و البته آماج شدیدترین انتقادات بعضی جناح‌ها در ساختمان سه‌گوش بهارستان و فضای مجازی. طیبه سیاوشی، زن ٥٤ ساله‌ای که کارش را از وزارت امور خارجه آغاز کرد و بعد با لیست امید به مجلس رفت، فقط یک دوره نماینده بود؛ او را برای دوره یازدهم مجلس رد صلاحیت کردند و حالا خودش می‌گوید این، تجربه سختی برایش بوده، به اندازه همه تجربه‌هایی که در چهارسال گذشته یکی یکی روی هم تلنبار شدند.
او دیگر نماینده مجلس نیست و در گفت‌وگویش می‌گوید که زنان نماینده در مجلس مردانه با آن روبه‌رویند؛ از برخورد‌ها و فشار‌ها و تبعیض‌هایی که او و همکاران زنش در مجلس با آن روبه‌رو شدند و تجربه‌ای نه چندان خوشایند برایشان به جا گذاشت.
دشواری‌های یک نماینده «زن»
چهار‌سال نمایندگی شما تمام شد. نسبت به روز اول، حالا شما کدام طیبه سیاوشی هستید؟ به خودتان نمره قبولی می‌دهید؟
بله، از عملکردم راضی‌ام و نمره قبولی به خودم می‌دهم. شاید برایم مقدور بود که بیشتر از این انجام دهم، ولی متاسفانه فضایی که باید برای کار بیشتر وجود می‌داشت، نبود. اگر یک‌سری محدودیت‌ها نبود، می‌توانستم نمره مطلوبی به خودم بدهم. مسلما من دیگر آن شخصیت چهار سال قبل را ندارم. الان احساس می‌کنم با وظیفه‌ای که به من سپرده شد، مسائل زیادی را یاد گرفتم، مسائلی هم بود که ضربه‌های زیادی به من زد، طوری که بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم اصلا کار درستی بود که وارد این عرصه شدم؟
چه ضربه‌هایی؟
بعضی وقت‌ها حرف‌هایی می‌شنیدم که باورم نمی‌شد. من سیاست خوانده‌ام و می‌فهمم که وقتی کسی بازیگر سیاسی است، باید آماده هر اتفاقی باشد. در ایران هم که احزاب تعیین‌کننده نیستند، بنابراین الی ماشاءالله مسائل برای آدم اتفاق می‌افتد.
این ضربه‌ها بیشتر فردی بود یا از مسائل اجتماعی که به شما گزارش می‌شد هم این احساس را داشتید؟
حتما از مسائل اجتماعی هم بود. از یک مشکل فردی تا مجموعه مسائل. مثلا به بعضی از مناطق اطراف تهران یا داخل آن می‌رفتیم و می‌دیدیم که چنان کلاف سردرگمی است که نمی‌شود واردش شد. همکارانم می‌گفتند وارد فلان مسأله نشو، چون مثل باتلاق است، تو را فرو می‌برد و نمی‌توانی کاری بکنی. وقایعی هم مانند دی ٩٦ و آبان ٩٨ یا سقوط هواپیما که اتفاق افتاد، جامعه متأثر شده بود و ما هم به تبع آن ناراحت بودیم. پس از این اتفاقات، نمایندگی، سخت و دردناک بود. با خودم فکر می‌کردم من باید چه کار کنم؟ برای موضوعی که نمی‌توانستم تأثیرگذار باشم، بد و بیراه زیادی هم می‌شنیدم.
وقتی از محدودیت حرف می‌زنید، دقیقا منظورتان چه نوع محدودیتی است؟ آیا، چون بیشتر در حوزه زنان فعالیت می‌کردید؟ چون اصلاح‌طلب بودید؟ چه بود؟
کلا دو موضوع هست که کار را سخت می‌کند. نخست اینکه ما فقط ١٧ نماینده زن از مجموعه ٢٩٧ نماینده در مجلس بودیم. اینکه بخواهید موضوعات مربوط به زنان را مطرح کنید، نیاز به تلاش، لابی و صحبت زیادی دارد، به‌ویژه اگر یک طرح باشد.
مثل طرح اصلاح ماده ١٠٤١، معروف به منع کودک‌همسری که ماجرا‌های زیادی را برای شما به وجود آورد.
بله، دقیقا. یا طرح اذن خروج زنان. پیش بردن این طرح‌ها خیلی سخت بود. در کنار اینکه اکثریت مجلس در دست مردان است؛ کسانی که از بچگی فرصت و زمینه بیشتری برای فعالیت داشته‌اند و تجربه بیشتری دارند. البته نمی‌خواهیم مظلوم‌نمایی کنیم، ولی به هرحال بدیهی است که ما ١٧ نفر بودیم بین ٢٩٧ نفر. کار با لوایح آسان‌تر بود. مثلا لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان. این لایحه ١١‌سال مانده بود تا این دوره مجلس که واقعا تلاش کردیم تا تصویب شود. تابعیت فرزندان مادرایرانی هم لایحه بود و توانست به نتیجه برسد. اما درباره طرح اصلاح ماده ١٠٤١ در کمیسیون قضائی، حرکت سازمان‌یافته‌ای وجود داشت که رأی نیاورد، درنهایت هم نیاورد.
یعنی منظورتان این است که اگر چند نماینده زن در فضایی مردانه، طرحی را خودشان تدوین کنند و پیش ببرند، با مشکل دو چندانی روبه‌رو خواهند شد؟
همه‌اش این نیست. بخش مهمش این است که کار کارشناسی که دولت کرده، قابل قبول‌تر است. ماجرا این است که گاهی درباره بعضی طرح‌ها مثل کودک‌همسری، عده‌ای آن را سیاسی می‌کنند. درباره این طرح هم یک موضوع کاملا اجتماعی، سیاسی شد. یک خلط مبحث بیهوده. بحث ما این بود که این، کودک است و کودکی‌اش باید حفظ شود. به ما اتهامات زیادی زدند، گفتند ما مبانی اسلام را نمی‌فهمیم. درحالی‌که من در شورای نگهبان هم گفتم که اگر بین ١٧ زن، کسی قرار باشد ادعا کند که تحصیلات اسلامی دارد، من هستم، چون حوزه علمیه رفته‌ام و می‌دانم تا کجا باید رفت و نباید رفت. بحث ما درباره کودک‌همسری، خط قرمز دینی نبود، مگر اینکه عده‌ای آن را خط قرمز کنند.
همین اخیرا خانم لاجوردی، عضو جدید فراکسیون زنان گفته مسأله زنان ما کودک‌همسری نیست و هرکس با هر سنی اگر عاقل باشد، می‌تواند ازدواج کند.
بله، درحالی‌که ما معتقدیم یک خانواده پویا، پایدار و مدنظر نظام در صورتی می‌تواند شکل بگیرد که حداقل‌ها در آن رعایت شود، یعنی کسی که این مسئولیت را قبول می‌کند، بتواند آن را درک‌کند، این برای بچه‌های زیر ١٣‌سال امکان‌پذیر نیست. ما روی همین ١٣‌سال هم متوقف شدیم و روی بالاتر بردن سن اصرار نکردیم.
در آن رفت‌وآمد‌هایی هم که به قم داشتید، تأکیدتان همین بود؟
همین بود. آقای مکارم گفتند دختر باید به بلوغ عقلی برسد تا بتواند ازدواج کند. گفتند من قبول ندارم الان یک دختربچه ١١ساله ازدواج کند، آن زمان مادر من بود، گذشت. ایشان فتوا هم دادند و بعد مخالفان می‌گفتند ما فتوا را جعل کرده‌ایم! رفتار‌های توهین‌آمیزی با ما می‌شد و نه فقط با من، به کسانی که مرجع جمع زیادی در مملکتند. ما معتقدیم اگر می‌خواهیم خانواده سالمی داشته باشیم، باید با عناصر عاقلی وارد آن شویم و ملاک فقط بلوغ جسمی نیست. فقه پویا کجاست؟ جایی است که می‌گوید باید بلوغ عقلی را قرار دهید؛ و البته در معیار جهانی و آنچه موجب انتقاد طیف دیگری از مخالفان با شما بود، ممنوعیت ازدواج زیر ١٨ سالگی است.
بله، عده‌ای روی کنوانسیون حقوق کودک مانور می‌دادند. ما می‌گفتیم فعلا روی همین ١٣‌سال کار کنیم؛ کاری که بهزیستی هم به آن ورود کرده است.
این مدت از ازدواج‌های اینچنینی که حتما به شما ارجاع می‌شد، موردی بود که تحت‌تأثیرتان قرار داده باشد؟
دختر یازده ساله‌ای با یک مرد پنجاه ساله ازدواج کرده بود و وقتی داستانش را شنیدم، خیلی گریه کردم. زن اول آن مرد گفته بود که آن بچه هر صبح می‌خواهد برگردد پیش مادرش. این درد است.
در کدام گروه‌ها و طیف‌های مجلس بیشتر شاهد پیگیری مسایل زنان بودید؟
یکی از ویژگی‌های اصلی اصلاح‌طلبان این است که معتقدند زنان هم موجودات انسانی‌اند که با مردان آفریده شده‌اند، بنابراین باید عدالت بین آن‌ها برقرارشود، اما متأسفانه من در اصلاح‌طلبان این را ندیدم. یعنی شما در حوزه سیاسی اصلاح‌طلبی می‌بینید، ولی در حوزه زنان نه. حتی اصولگرایان و مستقل‌ها به ما مراجعه و مسائل زنان را مطرح و کمک می‌کردند، اصلاح‌طلبان مجلس، اما عموما نه.
زمانی که فهرست امید برای انتخابات مجلس بسته می‌شد، خاطرم هست که اصلاح‌طلبان گفته بودند باید ٣٠‌درصد فهرست، زنان باشند، یعنی هشت نفر. حالا شما می‌گویید بعد از ورود به مجلس این پوسته شکافته شد و دیگر مسائل زنان، برای فراکسیون امید مهم نبود. درست است؟
بله، آن پشتوانه تفکری که به سهمیه ٣٠‌درصدی زنان اعتقاد داشت، خیلی موضوع خوشایندی بود و ما فکرش را نمی‌کردیم اجرایی شود. فکر می‌کردم ادامه‌اش را در فراکسیون امید خواهیم دید. فراکسیون امید مقابل شخص من نایستاد، ولی ١٠٥نفر مردی که در این فراکسیون بودند و می‌توانستند مساعدت کنند که مسائل زنان را پیش ببریم، این کار را نکردند. من ندیدم که اصلا دغدغه ذهنی اصلاح قانونی در حوزه زنان داشته باشند.
شد که در راهرو‌های مجلس یا در تماس‌هایی که نمایندگان از هر دو طیف با شما داشتند، بگویند فلان موضوع را رها کنید؟ یادم می‌آید یک بار شما درباره لایحه اعطای تابعیت به فرزندان مادرایرانی و پدرخارجی می‌گفتید زد و بند‌های عجیب و غریبی برای جلوگیری از تصویب آن وجود داشت و به شما هم فشار‌هایی می‌آوردند. برای عده‌ای موضوعات بی‌اهمیت بود و به حرف‌های ما گوش نمی‌کردند.
یعنی اعتراض وجود داشت، اما پاسخ‌های شما شنیده نمی‌شد؟
بله، با عده‌ای صحبت می‌کردیم و دلایل‌مان را می‌گفتیم، اما هیچ گوش شنوایی نبود. ما بیشتر مواقعی موفق می‌شدیم که هر ١٧نفر عضو فراکسیون زنان کار را دنبال می‌کردیم. بهانه‌ای که برای پیش نبردن دغدغه‌های مربوط به زنان می‌آوردند، چه بود؟ بیشتر می‌گفتند الان مشکلات اقتصادی داریم، این موضوعات اولویت ندارد، درحالی‌که خیلی طرح‌ها بودند که اولویت نداشتند، اما خدا نکند که طرحی درباره کودکان یا زنان باشد، آن وقت اولویت ندارد. این حرف‌ها مخالفت‌های محترمانه با ما بود.
غیرمحترمانه‌ها چه بود؟
برخورد‌های غیرمحترمانه هم بود. یکی از آن‌ها را دیشب برای همسرم تعریف کردم، خیلی ناراحت شد، لبش را گزید و گفت دیگر این‌ها را برایم تعریف نکن. من اهل حاشیه و گفتن از این مسائل نیستم، اما به شدت هم این نوع برخورد‌ها را تجربه کردم. حتی یک بار هم به هیأت نظارت بر رفتار نمایندگان شکایت کردم.
دشواری‌های یک نماینده «زن»
به چه دلیل؟
به دلیل فحش زشتی که از یکی از مردان نماینده شنیدم. آن هم درباره موضوعی که اصلا ربطی به او نداشت. من داشتم با فرد دیگری حرف می‌زدم.
این اتفاق در صحن افتاد؟
بله، آمد جلو و شروع کرد به فحش زشت دادن.
و آن شکایت به جایی رسید؟
نه متأسفانه. الان پنج ماه از آن شکایت گذشته و هیچ وقت به نتیجه‌ای نرسید.
بقیه زنان نماینده هم از این شکایت‌ها داشتند؟ خانم سلحشوری که البته داشتند، به دلیل رفتار‌های بدی که با او در صحن می‌شد به دلیل نطق‌هایشان.
بله، بقیه هم شکایت داشتند. بعد از نطق آخر خانم سلحشوری ما به او گفتیم از صحن خارج شود. دنبالش راه افتاده بودند و فحش می‌دادند. یک نفر می‌گفت ما می‌بینیم که بعد از مجلس، سلحشوری می‌رود آن ور آب و فلان و بیسار.
شد که توصیه‌ای درباره چادر به شما بشود؟
بله، این توصیه‌ها بود. حتی درمیان اصلاح‌طلبان، افرادی می‌گفتند بهتر است در مجلس چادر بپوشید. به هرحال اینکه ما به حریم خصوصی دیگران تعدی می‌کنیم، درست نیست؛ درحالی‌که در هیچ قانون و ضابطه‌ای نوشته نشده که حتما باید یک مدل لباس را بپوشی. در قانون نوشته شده که شما نباید از چراغ قرمز عبور کنی، اما لباس فرم به ما نداده‌اند که بپوشیم. گفته‌اند حجاب اسلامی را رعایت کنید، من هم فراتر از آن نرفتم.
چون زن بودم با اینکه حجاب کامل اسلامی داشتم، اما بعضی این اجازه را به خودشان می‌دادند که درباره ظاهر من نظر دهند. ورود به عرصه خصوصی دیگران در کشور ما خیلی راحت است درحالی‌که این افراد نمی‌دانند که این موضوع چقدر آسیب زننده است و وجهه بدی از طرف مقابل در ذهن آدم به وجود می‌آورد. برای من خیلی بد بود که بین آن همه حجم کار، با نوع پوشش من شوخی می‌شد یا تذکر می‌دادند.
غیر از این، خاطرم است در چند نطق خانم سلحشوری، بعضی نمایندگان مرد ایستاده بودند و ناسزا می‌گفتند. شما و ایشان را به‌عنوان یک زوج کاری فعال در مجلس می‌شناختند، این برخورد‌ها و حتی نظر‌هایی که در توییتر برای شما نوشته می‌شد چه تأثیری روی شما داشت؟
فضای مجلس، سیاسی است و هرکس که متفاوت فکر یا از خط قرمز‌ها عبور کند، جو به هم می‌ریزد. داد و فریاد در مجلس آن‌قدر من را اذیت نمی‌کرد، اما در فضای مجازی، بعضی برخورد‌ها فاجعه بود؛ آن‌قدر توهین جنسی به ما می‌شد که تحملش سخت بود. من این مسائل را به خانه نمی‌بردم، موضوعی که تازه برای همسرم تعریف کردم، دو‌سال قبل برایم اتفاق افتاده بود. این برخورد‌ها گاهی انگیزه کار را از من می‌گرفت. غیراز این، مسائلی در جامعه پیش می‌آمد که اذیت‌کننده بود. یکی از جا‌هایی که بعد از دیدنش واقعا گریه کردم، شیرآباد زاهدان بود. مسائلی را آنجا دیدم که وقتی برگشتم مسافرخانه، نشستم و گریه کردم.
یکی دیگر از موضوعات، تلاش شما و دیگر زنان فراکسیون برای راه‌یافتن یک زن به هیأت‌رئیسه بود که درنهایت اتفاق نیفتاد؛ چرا این سد به این اندازه محکم بود؟
مقاومت شدیدی در این‌باره وجود داشت. در ساختار به‌شدت مردانه مجلس، رأی‌گرفتن یک زن برای هیأت‌رئیسه واقعا دشوار بود. بعضی اتفاقات خیلی آسیب زد؛ به خانم جلودارزاده هم حتی رأی ندادند.
با اینکه ایشان در مجلس ششم دبیر هیأت‌رئیسه بودند.
بله، اما درنهایت در مجلس دهم نتوانست رأی لازم را بگیرد. بعضی می‌گویند شاید در مجلس جدید یک زن را در هیأت رئیسه داشته باشیم، اما من بعید می‌دانم.
البته تعدادی از فراکسیون امیدی‌ها هم به زنان برای ورود به هیأت‌رئیسه رأی نداده بودند.
بله، با اینکه ما باید فراکسیونی رأی می‌دادیم، اما عده‌ای به زنان رأی نمی‌دادند.
برگردیم به تلاش‌های شما. ماجرای ورود زنان به ورزشگاه کم‌کم برای شما به یک موضوع حیثیتی تبدیل شد که به‌شدت دنبالش کردید. مخالفان زیادی در این سال‌ها در این‌باره با شما برخورد کردند. این چطور تجربه‌ای بود؟
به‌شدت تلخ و سخت بود. به من که دغدغه ذهنی اجتماعی زیادی داشتم و به دنبال موضوعات زیادی از هر طبقه برای زنان بودم می‌گفتند تو دنبال خواسته‌های شیک مربوط به طبقه بالای تهرانی. می‌گفتند یعنی شما هیچ درد و موضوع دیگری ندارید؟ در حالی که رفتن زنان به ورزشگاه در ایران برای نظام هزینه‌ساز شده بود. من معتقد به این نظامم، بخشی از حاکمیت و نماینده مردم بودم و بنابراین فکر می‌کردم این هزینه باید از دوش نظام برداشته شود.
مگر چه اتفاقی در ورزشگاه‌های ما می‌افتد که حاضر نبودند زنان داخل شوند؟ حتی عربستان هم موضوع را حل کرده بود. این ممنوعیت هیچ حکم مذهبی نداشت و بعد از انتشار چند عکس و براساس تعصبات بخش سنتی جامعه که می‌خواستند قضیه را «ناموسی» کنند (ببخشید که این کلمه را به کار می‌برم) به وجود آمد در حالی که در همه کشور‌های اسلامی زنان به ورزشگاه می‌روند و این مسائل هم نیست. این را هم بگویم در جلسه‌ای که ما با حضور مسئولان ورزشی و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی داشتیم، این دستگاه‌ها گفتند که ما با حضور زنان در ورزشگاه‌ها مشکلی نداریم.
این درباره بازی‌های باشگاهی هم بود؟
نه، فقط بازی‌های ملی منظورشان بود. من می‌گفتم هیچ منع قانونی ندارد، اما به هر حال برخورد‌ها زیاد بود.
برخورد‌ها با شما از هر دو طیف بود؛ تکلیف طیف سنتی که مشخص بود، تعدادی از تجددگرایان هم معتقد بودند نگاه شما در این‌باره تقلیل‌گرایانه است و گزینشی عمل می‌کنید.
درست است. این برخورد‌ها و هجمه‌ها در موارد دیگری مانند اذن خروج زنان از کشور باعث شد دست از کار بکشم. از حقوقدان و خانم روشنفکر و هنرمند گرفته تا فعالان اجتماعی و خانه‌دار‌ها به من انتقاد می‌کردند.
یادم می‌آید چند سال پیش گفت‌وگویی داشتید که تیترش این بود: «یک‌میلیون رأی هم داشته باشی باز هم نیاز به اجازه همسر داری». هنوز هم این را می‌گویید؟
همسرم از این تیتر خیلی عصبانی شد و گفت مگر گذرنامه‌ات را تمدید نکردی؟ گفتم نه مدتش تمام شده و آمد اجازه مادام‌العمر برای خروج از کشور داد. می‌گفت هر وقت خواستی برو، زشت است هی من بیایم اجازه به تو بدهم. جالب است سرهنگ اداره گذرنامه به من گفت خانم شما این قانون را اصلاح کن که شوهرت را نیاوری به تو اجازه بدهد. بله هنوز هم همین را می‌گویم؛ یک‌میلیون رأی هم داشته باشی، باز هم نیاز به اجازه همسر داری. این هم یک تجربه تلخ این دوره مجلس بود؛ وقتی حس می‌کنید موضوعی خلأ قانونی دارد و واقعا برایش تلاش می‌کنید، بعد می‌بینید که نمی‌توانید برایش کاری کنید.
شاید بهتر بود از همان اول، در شروط ضمن عقدتان خروج از کشور را ثبت یا در ادامه این سند را تنظیم می‌کردید. می‌دانید که این روز‌ها هم بحث درباره این شروط خیلی داغ است.
بله، اتفاقا وقتی از اصلاح ماده ١٨ منصرف شدم، گفتم بهتر است هر زنی که چنین نیازی می‌بیند، در شروط ضمن عقد این موضوع را ثبت کند. فکر می‌کنم اگر قرار نیست اصلاح قانونی اتفاق بیفتد، جامعه خودش باید فکری به حال خودش کند. من این را فهمیده‌ام که در کشور ما اصلاحات قانونی به‌ویژه در حوزه زنان خیلی زمانبر است.
شما هم معتقدید زن‌بودن در ایران یک امر سیاسی است؟
حوزه زنان خط قرمز‌های زیادی دارد. سیاسی نیست، سیاسی‌اش می‌کنند.
با همه حرف‌وحدیث‌ها هم که بالاخره نشد یک وزیر زن داشته باشیم.
بله، نشد، ولی من خیلی تلاش کردم. درباره وزیر آموزش‌وپرورش گفتیم با توجه به جمعیت زیاد زنان در این مجموعه و تجربه دیگر کشور‌ها خوب است ما هم وزیر زن داشته باشیم. این‌طوری نباشد که همه دوره آقای احمدی‌نژاد را توی سر ما بزنند و بگویند او وزیر زن داشته، هر چند انصافا خانم دستجردی وزیر خوبی بود.
درنهایت هم آقای روحانی گفت تلاشش را کرده، اما نشده است.
بله، ما جلسات زیادی برگزار می‌کردیم و برای وزیر آموزش‌وپرورش با همه صحبت کردیم، اما متأسفانه نشد. به نظر من در دولت دوازدهم نمی‌خواستند هزینه بدهند.
دشواری‌های یک نماینده «زن»
اساسا چرا وزیر زن داشتن را «هزینه» حساب می‌کردند؟
این نگاه به زنان در ایران و بین مسئولان وجود دارد. فکر می‌کنند، چون زنان تجربه وزارت ندارند ممکن است موفق نشوند، در حالی که تجربه خانم دستجردی موضوع دیگری را نشان می‌دهد. این دیدگاه سنتی به هر حال وجود دارد.
فکر می‌کنید روزی بیاید که بالاخره شاهد اصلاح موادی درباره زنان در قانون مدنی ایران باشیم که نیازمند تغییرند؟ مثلا همین حق طلاق که اخیرا هم درباره‌اش بحث و نظر زیادی است.
من فکر می‌کنم این موضوع مانند تراشیدن سنگ است؛ یعنی خیلی کند پیش می‌رود. باید خیلی صبر داشته باشیم و اصلا نباید ناامید شد. باید روی حداقل‌ها اجماع وجود داشته باشد؛ مثلا ارث، همین حداقل سن ازدواج و. آگاهی و آموزش دادن به مردم هم در این‌باره بسیار مهم است.
این محافظه‌کاری بین تعدادی از اعضا هم که انتظاری از آن‌ها نمی‌رفت، بیشتر شد.
بله، حتی نمایندگانی بودند که کم به مجلس می‌آمدند. از آن طرف، تعدادی از زنان نماینده واقعا با ما همکاری نمی‌کردند، بیشتر البته به حوزه‌های انتخابیه‌شان مشغول بودند. یک بار من در این زمینه انتقاد کردم و بعدش آن نماینده هم که زن بود، من و خانم سلحشوری را دید و بدترین ناسزا‌ها را داد.
کلا بخواهید به فراکسیون زنان این مجلس نمره دهید، چه نمره‌ای می‌دهید؟
نمره ١٦.
و در مجلس جدید هم که دیگر نیستید. رد صلاحیت چطور تجربه‌ای بود؟ اصلا چرا ثبت نام کردید، مشخص نبود که تأیید نمی‌شوید؟
قبلش سوال کردم، گفتند نظراتت متفاوت است، اما خلاف نظام کاری نکرده‌ای. دوستان و مشاورم به‌شدت مخالف ثبت نامم بودند، اما کسانی مانند خانم سعیدی به‌شدت اصرار می‌کردند و درنهایت هر دو رد صلاحیت شدیم. این هم تجربه سختی بود. در دوران کرونا که خانه بودم، باورم شد که دیگر قرار نیست در مجلس باشم. می‌گفتند این ٩٠ نفر فساد مالی و اخلاقی دارند و رد صلاحیت شده‌اند. این برای من خیلی سخت بود، به هیچ‌وجه برایم قابل قبول نبود. من نماینده مردم بودم و مطالبات آن‌ها را پیش بردم، نه چیزی بیشتر.
منبع: روزنامه شهروند

قهرمانان المپیکی علیه سلبریتی‌های مجازی

قهرمانان المپیکی علیه سلبریتی‌های مجازی 
ماجرا از این قرار است که برخی ورزشکاران حرفه‌ای و آماتور با فالوورهای چند صدهزاری در صفحه‌های اینستاگرامی خود باعث عصبانیت قهرمانانی شدند که روی سکوهای جهانی و المپیک رفتند، اما تعداد دنبال‌کننده‌های آنها در فضای مجازی بسیار کمتر از قهرمانان مجازی است. 
روزنامه شهروند: قهرمان واقعی یا قهرمان تقلبی؛ این عبارت‌های تازه شکل‌گرفته حالا به اصلی‌ترین دغدغه ورزشکاران در روزهای کرونایی و قرنطینه تبدیل شده و فضای مجازی را با هشتگ‌های زیادی در بر گرفته است. ماجرا از این قرار است که برخی ورزشکاران حرفه‌ای و آماتور با فالوورهای چند صدهزاری در صفحه‌های اینستاگرامی خود باعث عصبانیت قهرمانانی شدند که روی سکوهای جهانی و المپیک رفتند، اما تعداد دنبال‌کننده‌های آنها در فضای مجازی بسیار کمتر از قهرمانان مجازی است. در چنین شرایطی ایجاد کمپینی باعث اتحاد برخی از قهرمانان در برابر این پدیده شده؛ اگر چه در برخی موارد هم تفرقه به وجود آورده و واکنش برخی از ورزشکاران که مدال‌های جهانی و المپیک در کارنامه خود ندارند را در پی داشته است.
قهرمانان المپیکی علیه سلبریتی‌های مجازی
استارت کمپین با پست یوسف کرمی
یوسف کرمی، دارنده مدال برنز المپیک آتن، که این روزها به واسطه سرمربیگری در تیم‌ملی کرواسی در این کشور حضور دارد، با انتشار یک پست در اینستاگرام شروع‌کننده یک کمپین علیه قهرمانان تقلبی بود. این قهرمان سابق تکواندو در بخشی از پست خود نوشت: «نوجوان که بودم آرزوی من این بود تا در مسیری قرار بگیرم که به سطح قهرمانان بزرگ ورزش دنیا برسم. برنده مدال طلای جهان و المپیک یعنی یک نفر در کره زمین. اسم‌شان مشخص است و تعدادشان هم خیلی کم است. اگر زمان نوجوانی من اینستاگرام وجود داشت و می‌دیدم که صدها قهرمان جهان داریم دیگر این رویا را نداشتم که زحمات شبانه‌روزی بکشم و به‌ حدی برسم که از سکوی المپیک بالا بروم. الان هم وقتی نوجوانان در اینستاگرام می‌بینند که قهرمان جهان‌شدن خیلی معمولی و پیش پا افتاده است، انگیزه تمرینات سخت و رعایت انضباط ورزش حرفه‌ای را از دست می‌دهند.»
قهرمانان المپیکی علیه سلبریتی‌های مجازی
کرمی با انتشار این پست هم از قهرمانان واقعی و هم از مردم خواست که هوشیار باشند و فریب این قهرمانان تقلبی را در اینستاگرام نخورند. او با دعوت از چند قهرمان ورزشی دیگر خواست که این کمپین ادامه‌دار باشد.
رونمایی از قهرمانان تقلبی!
نه تنها دعوت یوسف کرمی از سوی قهرمانان واقعی جهان و المپیک با استقبال مواجه شد بلکه کمپین دیگری هم از سوی برخی از ورزشکاران و خبرنگاران در فضای مجازی به راه افتاد که قهرمانان تقلبی را معرفی کنند! در روزهای اخیر فضای مجازی در بین ورزشی‌ها پر شده بود از عکس صفحات کسانی که خودشان را در اینستاگرام قهرمان جهان معرفی کردند اما اسم‌شان به گوش خبرنگاران و سایر ورزشکاران هم نخورده بود! جالب اینکه تعدادی از این افراد با انتشار تصاویری از مسابقات سطح پایین و فعالیت در اینستاگرام توانسته‌اند، بیش از نیم‌میلیون نفر دنبال‌کننده داشته باشند. این در حالی است که خیلی از قهرمانان المپیک در ایران کمتر از ١٠٠‌هزار نفر در اینستاگرام دنبال‌کننده دارند.
قهرمانان المپیکی علیه سلبریتی‌های مجازی
کار به دعوای مجازی کشید
با اینکه خیلی از ورزشکاران ملی‌پوش در رشته‌های مختلف به دعوت یکدیگر برای مقابله با قهرمانان تقلبی و ارزش بالای قهرمانان واقعی جواب مثبت دادند، اما از سوی دیگر برخی از ورزشکاران ملی‌پوش هم که مدال جهانی و المپیک ندارند، از فخر‌فروشی قهرمانان ناراحت و عصبانی هستند. کامنتی از فروغ عباسی، ملی‌پوش اسکی ایران، که پرچمدار کاروان ایران در المپیک زمستانی هم بوده، منتشر شد که در واکنش به پست و استوری‌های اخیر برخی از قهرمانان بود. عباسی در این کامنت مدال را ملاکی برای قهرمان واقعی‌بودن نمی‌داند و از نظر او اخلاق و رفتار یک ورزشکار است که می‌تواند از او یک قهرمان واقعی بسازد. این موضوع نشان می‌دهد علاوه بر اتحاد تعدادی از ورزشکاران، ممکن است اتفاقات اخیر باعث ایجاد تفرقه هم شود.
قهرمانان المپیکی علیه سلبریتی‌های مجازی
فروغ عباسی، ملی‌پوش اسکی ایران
تأثیر قرنطینه روی رفتارهای مجازی ورزشکاران
دوران قرنطینه و خانه‌نشینی ورزشکاران ایرانی تا چند روز دیگر تقریبا سه ماهه می‌شود؛ اتفاقی که به‌شدت روی فعالیت‌های مجازی آنها تأثیرگذار بوده است. از لایوهای پرتعداد ورزشکاران تا همین ماجرای تشکیل کمپین برای مقابله با قهرمانان تقلبی در فضای مجازی؛ فعالیت‌هایی است که ورزشکاران اگر در اردوی تیم‌های ملی حاضر بودند، شاید وقتی برای پرداختن به آنها نداشتند. بدون ‌شک شیوع ویروس کرونا و قرنطینه ورزشکاران باعث اختلافات مجازی زیادی هم شده که بعدا اثرات آن مشخص می‌شود.
اتفاقا زهرا نعمتی، قهرمان تیراندازی با کمان، در دو دوره پارالمپیک که همواره فعالیت‌های اجتماعی زیادی هم داشته و در سطح جهان هم جوایزی دریافت کرده، به همین موضوع اشاره کرده که قهرمانان واقعی تا قبل از کرونا فرصت چندانی برای رسیدگی به فضای مجازی نداشتند چون دائما در طول‌ سال در اردوها و مسابقات مختلف بودند. حتی بارها شاهد بودیم که سرمربیان تیم‌های مختلف در رده‌های ملی و باشگاهی بازیکنان خود را برای دسترسی به فضای مجازی قبل از مسابقات محدود می‌کنند. البته زهرا نعمتی که ٤٤‌هزار دنبال‌کننده در اینستاگرام دارد، همچنان مثل برخی دیگر از ورزشکاران عزم راسخی برای روکردن دست قهرمانان تقلبی و ترغیب مردم برای دنبال‌نکردن این افراد دارد .
قهرمانان المپیکی علیه سلبریتی‌های مجازی
زهرا نعمتی، قهرمان پارالمپیک تیراندازی با کمان
پایان کرونا آغاز آرامش دوباره در ورزش
به نظر می‌رسد پایان کرونا با آغاز آرامش دوباره در ورزش ایران مصادف خواهد بود. از آنجا که در سال‌های اخیر همواره در استفاده از فضای مجازی حتی در زمینه ورزش با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم کردیم، شاید حدس این موضوع آسان باشد که در دوران قرنطینه و استفاده بیشتر از فضای مجازی شاهد جنجال‌های بیشتری خواهیم بود. هیچ‌کس حمله به صفحه مسی، رونالدو و داوران خارجی فوتبال را فراموش نکرده اما به نظر می‌رسد دوران قرنطینه باعث شده هر روز یکی از این جنجال‌ها در فضای مجازی برای ورزش ایران رخ دهد. پس باید امیدوار باشیم هر چه زودتر ورزشکاران از دوران قرنطینه خارج شده و به تمرینات و مسابقات برگردند تا به جای هیجان مجازی مثل گذشته از هیجان واقعی ورزش لذت ببریم.

حسین زمان هنوز از یاد‌ها نرفته است

حسین زمان هنوز از یاد‌ها نرفته است
رفته بودند دکل‌های مخابراتی را برای آسان کردن ارتباطات رادیویی جنگ نصب کنند، جزیره محاصره شد و حسین زمان به همراه بقیه گروه نزدیک ٣٠روز در گرمای سوزان تابستان آن‌سال جزیره مجنون گیر کردند.
روزنامه شهروند - نیره خادمی: رفته بودند دکل‌های مخابراتی را برای آسان کردن ارتباطات رادیویی جنگ نصب کنند، جزیره محاصره شد و حسین زمان به همراه بقیه گروه نزدیک ٣٠روز در گرمای سوزان تابستان آن‌سال جزیره مجنون گیر کردند. هر روز که می‌گذشت توپخانه دشمن ترکش‌های بیشتری را به مخزن تنها حمام صحرایی‌شان اضافه می‌کرد و هر ثانیه ممکن بود یکی از آن ترکش‌ها که صدای شلیک گلوله‌اش را می‌شنیدند روی سقف سنگرشان خراب شود.
فکر می‌کردند از یاد رفته‌ام
مهندس مخابرات آن سال‌ها که حالا به‌عنوان یکی از نسل اولی‌های موسیقی پاپ ایران بعد از انقلاب شناخته می‌شود، همزمان با شروع جنگ، تحصیلات خود را در آمریکا رها کرده و برای جنگ به ایران آمده بود. هنوز هم می‌گوید اگر جنگی شود که استقلال ایران در خطر باشد برای رفتن به خط اول مبارزه آماده است.
محاصره یا به معنای دیگر قرنطینه را در زمان جنگ تجربه کرده، پس از آن آثارش تا ١٧‌سال به نوعی قرنطینه را تجربه کرد و این روز‌ها هم کرونا او را مجبور به خانه‌نشینی کرده. حسین زمان در این روز‌ها نجاری را-که همیشه آرزویش را داشته- یاد می‌گیرد، کتاب می‌خواند و کارنامه کاری‌اش در زمینه موسیقی را زیرورو می‌کند تا به قول خودش «اشتباهاتش را اصلاح» کند: «باید به زندگی در سایه کرونا عادت کنیم و شاید تا یک یا حتی دو‌سال دیگر ادامه داشته باشد.»
صداوسیما فرکانس‌هایش را به مخابرات بدهد
خواننده پاپ نسل اول بعد از انقلاب از ایده برگزاری کنسرت‌ها و اجرای تئاتر‌ها برای مردم در خانه حمایت می‌کند، اما به شرطی که کیفیت نمایش آثار افزایش پیدا کند و البته به دلیل رشته تحصیلی‌اش به راه آن هم وارد است. می‌گوید سال‌هاست بر سر فرکانس‌های ٨٠٠ و ٩٠٠ مگابایتی که در اختیار صداوسیماست، دعواست و سازمان کوتاه نمی‌آید: «این فرکانس‌ها برای پخش آنالوگ در گذشته بوده است در صورتی که حالا برنامه‌های صداوسیما از طریق سیستم دیجیتال پخش می‌شود و در این شرایط حاضر نیست فرکانس‌ها را در اختیار نهاد دیگری قرار دهد و این در مقابل رفاه مردم است.
اگر این فرکانس‌ها برای استفاده منصفانه در اختیار مخابرات قرار گیرد، مشکل سرعت اینترنت، پهنای باند و کیفیت تصاویر آن رفع خواهد شد.» در روز‌های فروردین و اردیبهشت امسال بسیاری از خوانندگان و برخی تئاتری‌ها با همکاری شهرداری تهران در برج میلاد و چند سالن، نمایشی اجرا کردند و اجراهایشان از طریق سامانه‌های تماشای آنلاین پخش شد، در صورتی که کیفیت اجرا‌ها پایین بود و به علت پایین بودن سرعت اینترنت، مخاطبان هنگام اجرا با قطعی‌های پشت سر هم روبه‌رو می‌شدند بنابراین هزینه‌ها اگر نه بی‌فایده، اما کم فایده بود.
حتی خیلی‌ها به شبکه‌های مجازی، اینترنت و تلفن‌های هوشمند دسترسی نداشتند تا برنامه‌ها را تماشا کنند، به همین دلیل حسین زمان، بحث انتقال کانال‌های تلویزیونی را به بخش خصوصی و پخش این برنامه‌ها از طریق این کانال‌ها پیش می‌کشد: «هنرمندان می‌توانند کارشان را در کانال ها عرضه کنند و حتی آن به فروش برسانند و به آن‌ها سوبسید داده شود، در این‌صورت هم مشکلات معیشتی آن‌ها تا حدی برطرف می‌شود و هم مردم سرگرم می‌شوند.»
فکر می‌کردند از یاد رفته‌ام
از یاد نرفته بودم
حسین زمان سال گذشته سرانجام پس از ١٧‌سال دوری اجباری از فعالیت حرفه‌ای موسیقی، از رفع محدودیت‌هایش گفت و اینکه قرار است کنسرت برگزار کند. کنسرت در نخستین هفته مرداد ماه‌سال ٩٨ در برج میلاد در دو سانس برگزار شد، اما کرونا کنسرت‌های بهمن و اسفند او را در شهرستان‌ها لغو کرد. «پیش‌بینی بسیاری از بازگشت من، این بود که از یاد‌ها رفته‌ام و در کنسرت مخاطبی ندارم، اما همان اجرای برج میلاد در دو سانس نشان داد که این‌طور نیست و سالن پر شد. همه مخاطبانم آمدند. اجرایی که کوتاه بود، اما برای ارتباط با مخاطبانم فرصتی شد و حالا هم نمی‌دانم آیا دوباره نصیبم می‌شود یا نه؟ البته در سال‌هایی هم که ممنوع‌الکار بودم از موسیقی دور نبودم و درحال جمع‌آوری ترانه بودم.
با هزینه و امکانات شخصی هم چند کار تولید کردم تا از یاد نروم، اما به لحاظ حرفه‌ای نمی‌توانستم تولیدی داشته باشم.» حسین زمان از آن دسته از هنرمندانی بود که همیشه در ترانه‌هایش نیم نگاهی به مسائل اجتماع خود داشت و همین موضوع دردسر‌هایی برایش رقم زد: «می‌گفتند چرا در کنسرت‌هایت حرف می‌زنی؟ چرا مصاحبه می‌کنی؟ تو فقط بخوان. اما من فکر می‌کنم باید به اعتقاداتم پایبند باشم و گرنه فرمایشی کار می‌کردم و با درآمدش برج می‌ساختم، اما حتی همین حالا هم برای ساخت یک ویدیو کلیپ لنگم.»
موسیقی پاپ واقعی در دهه ٥٠ جا مانده بود
او به همراه افرادی، چون علیرضا عصار، محمد اصفهانی، قاسم افشار و خشایار اعتمادی جزو نخستین خوانندگانی بودند که پس از انقلاب در ایران موسیقی پاپ کار کردند، اما پس از مدتی به حاشیه رفتند. «حدود ٢٤‌سال پیش ما چند نفر موسیقی پاپ را دوباره زنده کردیم. باور ما این بود که موسیقی پاپ واقعی در دهه٥٠ جا مانده است و می‌خواستیم آن را دوباره شکوفا کنیم. تقریبا تا‌سال ٧٩ هم موفق بودیم، شرایط مجوز و ممیزی خیلی سخت بود، برای کنسرت‌های شهرستان مشکلات زیادی داشتیم و اگر ترانه‌ها کمی رنگ و بوی عاشقانه یا فضای اجتماعی داشت، رد می‌شد.
فکر می‌کردند از یاد رفته‌ام
داشتیم به سمت تعالی حرکت می‌کردیم، اما یکدفعه همه چیز خراب شد و انگار عزم و اراده‌ای هم برای آن وجود داشت. می‌گفتند، موسیقی را نمی‌توانیم از بین ببریم، اما می‌توانیم موسیقی را با موسیقی از بین ببریم و همین کار هم شد. اگر آثار حال حاضر در گذشته برای مجوز به ارشاد می‌رفت، تهیه‌کننده و خواننده‌اش محاکمه می‌شد، اما حالا ممیزی بیشتر برای کار‌هایی است که اعتراضی یا رنگ و بوی اجتماعی داشته باشد. همین حالا یکی دو کار من، همین مشکل را پیدا کرده است. آثار مبتذل و بی‌ارزشی که تنها به هنر موسیقی لطمه می‌زنند به راحتی مجوز می‌گیرند و ذائقه موسیقایی مردم را تغییر می‌دهند درحالی‌که برهم زدن این فضا توسط هنرمندان سال‌ها زمان خواهد برد.» او معتقد است که این روز‌ها کلام و موسیقی در بدترین دوره تاریخ موسیقی ایران قرار دارد.
ترانه‌هایم را به نفع افراد نیازمند منتشر می‌کنم
چند وقت پیش این خواننده در صفحه اینستاگرام خود نوشت که قصد دارد آثار جدیدش را به نفع افراد نیازمند به فروش برساند و حتی از مخاطبانش نظرخواهی هم کرد: «تن‌ها سرمایه در دست من همین ترانه‌هاست که به سختی و مصیبت هزینه آن‌ها را تأمین کرده‌ام.» البته برخی از این آثار هنوز از ارشاد مجوز نگرفته‌اند و در برخی موارد حتی به او گفته‌اند که شعر را اصلاح کند. «اثری که در کنسرت هم آن را اجرا کردم و آن زمان مجوز اجرایش را دادند حالا در ارشاد مانده و می‌گویند شعرش را اصلاح کن.
در صورتی‌که کاری را که در استودیو ضبط کردم، هرگز اصلاح نمی‌کنم. این چند وقت که شرایط کنسرت مهیا نبود تصمیم گرفتم پنج مورد از آثارم را به تدریج منتشر و به جایش شماره حساب خیریه‌ای معتبر و فعال در زمینه کرونا را اعلام کنم تا افراد در صورت دانلود مبلغی را برای کمک واریز کنند. همچنان هم این تصمیم را دارم و به محض دریافت مجوز چنین کاری را خواهم کرد.»
فکر می‌کردند از یاد رفته‌ام
قرنطینه از یک جهاتی شبیه محاصره شدن در جنگ است
حسین زمان در سال‌های آغاز جنگ با اینکه درحال تحصیل در آمریکا بود، اما به ایران بازگشت و به جبهه رفت تا از تخصص خود در آنجا استفاده کند: «بیشتر کار مخابراتی نصب دکل، آنتن، فرستنده و گیرنده را انجام می‌دادم. تقریبا سال‌های آخر جنگ بود و یک بار در تابستان که برای همین کار به جزیره مجنون رفتیم، گیر کردیم و حدود ٣٠روز در محاصره نیرو‌های عراقی بودیم.»
حالا می‌گوید هنوز خاطرات تلخ شهید شدن دوستانش را به یاد دارد: «شاید مردم در این دوران قرنطینه و محدودیت‌هایش، حس رزمندگان را در زمان محاصره دشمن درک کنند، البته که خیلی متفاوت است، اما از جهاتی هم شبیه است. به رغم اینکه ممکن است در جایی با خودم رفتار بدی شده باشد، اما اگر دوباره نیرو‌های خارجی کشور را مورد تهاجم قرار دهند حتما در خط اول قرار می‌گیرم، چون این موضوع ملی است و نمی‌توانم چشمم را روی آن ببندم.»

بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد

بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد
این روز‌ها فوتبال نه‌تنها برای بازیکنان ایرانی بلکه در لیگ داخلی به میدان می‌روند، تعطیل شده؛ بلکه لژیونر‌ها در شرایط سخت‌تری و اکثرا دور از خانواده مجبورند روز‌های قرنطینه و بدون فوتبال را سپری کنند.
روزنامه شهروند: این روز‌ها فوتبال نه‌تنها برای بازیکنان ایرانی بلکه در لیگ داخلی به میدان می‌روند، تعطیل شده؛ بلکه لژیونر‌ها در شرایط سخت‌تری و اکثرا دور از خانواده مجبورند روز‌های قرنطینه و بدون فوتبال را سپری کنند. از مرتضی پورعلی گنجی و رامین رضاییان بگیر که در قطر با یکدیگر تمرینات مشترک‌شان را در خانه و محیط‌های باز برگزار می‌کنند تا سردار آزمون که در روز‌های قرنطینه دائما اخبار و شایعات مربوط به انتقال خود به تیم‌های بزرگ اروپا را در رسانه‌های مختلف خارجی و داخلی می‌خواند. بدون شک کرونا می‌تواند زندگی فوتبال خیلی از لژیونر‌ها را تحت‌تأثیر قرار دهد؛ هم از نظر مالی و هم از نظر پیشرفت فنی و فوتبالی.
سردار آزمون؛ اوج شایعات در قرنطینه
بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد
با توجه به قرنطینه سراسری در روسیه و بسته‌شدن مرز‌های این کشور، سردار این روز‌ها در روسیه قرنطینه شده و به استراحت می‌پردازد. البته تعطیلی مسابقات باعث نشده مهاجم ایرانی تیم زنیت شایعات و حواشی کمتری را اطراف خود ببیند. در هفته‌های اخیر قطعا در رسانه‌های مختلف اخبار مربوط به انتقال آزمون به ناپولی را خوانده‌اید؛ موضوعی که رسما تأیید نشده، اما گفته می‌شود زنیت بر سر این انتقال با باشگاه ایتالیایی درحال چانه‌زنی است. اخیرا سردار از سوی یک سایت روسی به‌عنوان بهترین لژیونر لیگ روسیه انتخاب شده؛ موضوعی که می‌تواند به تعداد مشتریان این مهاجم ایرانی بیفزاید.
 
مهدی طارمی؛ از پرتغال تا چین
بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد
دیگر مهاجم ایرانی که در پرتغال بازی می‌کند نیز، با پیشنهاداتی برای فصل آینده روبه‌رو شده، اما به نظر می‌رسد کرونا فعلا همه چیز را متوقف کرده است. مهدی طارمی که در ترکیب ریوآوه در لیگ پرتغال عملکرد خوبی داشته، با یکی از گزینه‌های خرید تیم اسپورتینگ لیسبون، از مدعیان همیشگی پرتغال مواجه شده است. از سوی دیگر، اخیرا خبر رسیده مهدی طارمی چندی پیش پیشنهاد اغواکننده‌ای از لیگ چین دریافت کرده که به خاطر طی‌کردن مسیر پیشرفت خود در اروپا آن را رد کرده است.
 
مجید حسینی؛ ماندن در ترابزون حتی با کاهش دستمزد
بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد
یکی دیگر از لژیونر‌های ایرانی که شایعات پیرامون انتقالش به لیگ‌های معتبر وجود دارد، مجید حسینی است. این مدافع ملی‌پوش که دومین فصل حضورش در ترابزون اسپور ترکیه را سپری می‌کند، بعد از شایعاتی که پیرامون انتقالش به بوندس‌لیگا وجود داشت، در مصاحبه‌ای تأکید کرده دوست دارد فصل آینده را هم در این تیم بماند. این بازیکن حتی درصورت کاهش دستمزد خود به خاطر کرونا هم قبول کرده قراردادش را با ترابزون اسپور تمدید کند.
 
جهانبخش؛ کرونا اجازه درخشش نداد
بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد
علیرضا جهانبخش که در سال‌های اخیر جزو موفقیت‌ترین لژیونر‌های ایران بوده و با درخشش خود در هلند به لیگ جزیره راه یافته، یکی از بدشانس‌ترین بازیکنان درقبال شیوع ویروس کرونا محسوب می‌شود. این هافبک خلاق ایرانی تیم برایتون که مصدومیت سختی را در ماه‌های پایانی سال ٢٠١٩ سپری کرد، با قدرت به ترکیب برایتون بازگشت و گل‌های حساس و زیبایی برای تیمش به ثمر رساند، اما درحالی که به اوج آمادگی رسیده بود، به دلیل شیوع کرونا لیگ انگلیس متوقف شد. با وجود قرارداد بلندمدت جهانبخش با برایتون اخباری مبنی بر جدایی احتمالی او در پایان فصل به گوش می‌رسد.
 
لژیونر‌های بلژیکی؛ باثبات و نسبتا موفق
بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد
امید ابراهیمی، سعید عزت‌اللهی، کاوه رضایی، یونس دلفی، میلاد محمدی و علی قلی‌زاده ٦ بازیکنی هستند که در لیگ بلژیک فوتبال خود را دنبال می‌کنند. به جز عزت‌اللهی که به خاطر نیمکت‌نشینی‌های زیاد فصل چندان خوبی را سپری نکرده، بقیه بازیکنان ایرانی در بلژیک فصل نسبتا خوبی را سپری کردند. با اینکه فدراسیون فوتبال بلژیک بعد از شیوع کرونا، لیگ این کشور را پایان‌یافته تلقی و این موضوع را رسما اعلام کرد، به خاطر مخالفت یوفا و فیفا با تعطیلی لیگ‌ها به صورت نیمه‌کاره، به نظر می‌رسد تصمیم فدراسیون بلژیک فعلا وتو شده و همه منتظر شروع دوباره مسابقات هستند.
 
پورعلی گنجی و رضاییان؛ تمرینات مشترک در قرنطینه
بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد
مرتضی پورعلی گنجی، رامین رضاییان و کریم انصاری‌فرد، سه لژیونر ایرانی شاغل در لیگ ستارگان قطر هستند. آن‌ها هم به خاطر شیوع ویروس کرونا خانه‌نشین شدند، اما بیکار ننشستند. پورعلی گنجی و رامین رضاییان در هفته‌های اخیر بار‌ها ویدیو‌هایی از خود منتشر کردند که نشان می‌دهد آن‌ها در دوحه تمرینات خود را در خانه یا محیط‌های باز خلوت پشت‌سر می‌گذارند تا آمادگی‌شان حفظ شود.
 
وضع نامشخص سایر لژیونر‌ها به خاطر کرونا
بلایی که کرونا سر لژیونر‌های ایرانی آورد
ویروس کرونا نه‌تن‌ها باعث تعطیلی لیگ‌های فوتبال در تمام دنیا شده، بلکه آینده بازیکنان را در فصل نقل و انتقالات پیش‌رو تحت‌تأثیر قرار داده است. احتمالا به دلیل فاصله کم بین دو فصل فوتبالی به واسطه تعطیلی چندماه مسابقات بر اثر کرونا، نقل و انتقالات زیادی در اروپا صورت نمی‌گیرد و از سوی دیگر، باشگاه‌ها هم به خاطر ضرر‌های مالی خود حاضر به پرداخت پول در قبال خرید بازیکنان مثل گذشته نیستند. در بالا به بازیکنانی همچون سامان قدوس، مهرداد محمدی و امیر عابدزاده اشاره نکردیم.
سامان قدوس هم یکی از بازیکنانی بود که از شیوع کرونا لطمه شدیدتری دید. این بازیکن بعد از گذراندن یک محرومیت سخت چهارماهه تازه به ترکیب آمیان در لیگ فرانسه برگشته بود، اما با تعطیلی مسابقات روبه‌رو شد. مهرداد محمدی هم با اینکه شخصا عملکرد خوبی داشته، اما تیمش در پرتغال قعرنشین است و به نظر می‌رسد جزو سقوط‌کننده‌های این فصل باشد و همین موضوع آینده مهرداد را در‌هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد. امیر عابدزاده هم مثل فصل‌های قبلی در ترکیب مارتیمیو نمایش نسبتا خوبی داشته؛ اگرچه بازهم در مقاطعی از فصل نیمکت نشین شده است.
رضا قوچان‌نژاد هم که با خداحافظی از تیم‌ملی کمتر مورد توجه رسانه‌هاست، در تیم زووله هلند فرازونشیب‌های زیادی داشته؛ به شکلی که در یک بازی چهار گل به ثمر رساند، اما بعد از چند مسابقه نیمکت‌نشین شد. باید دید گوچی چه آینده‌ای را برای فوتبال حرفه‌ای خود رقم می‌زند. صادق محرمی نیز تنها لژیونر ایرانی لیگ کرواسی است که در تیم صدرنشین دیناموزاگرب کمتر بازی می‌کند. جالب است بدانید سرمربی این تیم اخیرا به خاطر نپذیرفتن خواسته باشگاه مبنی بر کسر ٧٠‌درصد قراردادش به دلیل شیوع کرونا از این تیم اخراج شده است! با این وضع احتمالا محرمی هم مجبور است بخش اعظمی از قرارداد خود را ببخشد.

دروازه بارسلونا و لیورپول برای «آرات» باز شد

دروازه بارسلونا و لیورپول برای «آرات» باز شد
حتما نام «آرات» پسر ٦ساله‌ای که با حرکات آکروباتیک در سن پایین در اینستاگرام شهرت پیدا کرد شنیده‌اید. او بار‌ها در تلویزیون هم این حرکات نمایشی را اجرا کرد و درنهایت بعد از مهارتی که در حرکت با توپ به دست آورد، همراه پدرش مدتی است راهی انگلیس شده است.
روزنامه شهروند: حتما نام «آرات» پسر ٦ساله‌ای که با حرکات آکروباتیک در سن پایین در اینستاگرام شهرت پیدا کرد شنیده‌اید. او بار‌ها در تلویزیون هم این حرکات نمایشی را اجرا کرد و درنهایت بعد از مهارتی که در حرکت با توپ به دست آورد، همراه پدرش مدتی است راهی انگلیس شده است. این پسر ایرانی این روز‌ها در آکادمی باشگاه لیورپول مشغول فعالیت است و به گفته پدرش مورد توجه بزرگ‌ترین باشگاه‌های اروپایی قرار گرفته؛ البته کامنت لیونل مسی و باشگاه بارسلونا زیر آخرین پست او می‌تواند سندی برای این ادعای پدر «آرات حسینی» باشد.
دروازه بارسلونا و لیورپول برای «آرات» باز شد
آکادمی لیورپول، نخستین مقصد آرات
پخش شدن ویدیو‌های آرات در اینستاگرام، یک چهره بین‌المللی از او ساخته و از آنجایی که چندی پیش هم سایت فیفا گزارشی از این پسر خردسال ایرانی منتشر کرد، توجه اهالی فوتبال در سراسر دنیا بیشتر به آرات حسینی جلب شد. او با یک ویزای تحصیلی راهی انگلیس شده، اما می‌خواهد از استعدادی که در فوتبال دارد، استفاده کند. باشگاه لیورپول این نابغه ایرانی را در آکادمی خود پذیرفته؛ اگرچه به گفته پدر آرات او پیشنهاد‌هایی از منچستریونایتد و آرسنال هم داشته است.
منع قانونی برای عقد قرارداد
با توجه به اینکه آرات حسینی یک فرد ایرانی است و سن خیلی پایینی دارد، طبق قوانین فیفا باشگاه‌های اروپایی مجاز به عقد قرارداد با او نیستند. فیفا در قوانین خود به دلیل توجه به تحصیل استعداد‌های اینچنینی، باشگاه‌ها را از بستن قرارداد با بازیکنان خردسال منع کرده و چند باری باشگاه‌های بزرگی همچون منچسترسیتی به علت زیر پا گذاشتن چنین قوانینی با جریمه‌های سنگین مواجه شدند.
آرات در نزدیکی مسی و بارسلونا
محمد حسینی، پدر آرات از علاقه بالای این پسر خردسال به لیونل مسی و بارسلونا می‌گوید و از تلاش قطری‌ها به‌عنوان اسپانسر بارسلونا برای انتقال آرات به نیوکمپ خبر می‌دهد: «خود آرات بارسلونا را دوست دارد. قطری‌ها از مدت‌ها قبل که ما در ایران بودیم، وکلای گردن کلفت فرستادند و بعد از مذاکره با ما تلاش کردند آرات را به بارسلونا ببرند، اما موفق نشدند، چون منع قانونی داشت.
فیفا در سایت خودش چندی پیش از آرات به عنوان یک پسر پنج‌ساله بابلی نام برد که پا جای مسی می‌گذارد.» جالب است بدانید روز گذشته لیونل مسی و صفحه رسمی باشگاه بارسلونا در اقدامی جالب زیر آخرین پست آرات حسینی در اینستاگرام که در آن ستاره آرژانتینی را به یک چالش دعوت کرده بود، کامنت گذاشتند. لیونل مسی برای آرات نوشت: «متشکرم آرات، کلاس بالایی رو در حرکاتت می‌بینم و تحت‌تأثیر قرار گرفتم، در آغوش می‌کشمت.»
دروازه بارسلونا و لیورپول برای «آرات» باز شد
آرات «ایرانی» می‌ماند
پدر آرات معتقد است ایرانی بودن پسرش هم باعث شده برخی موانع بر سر راه آن‌ها به وجود بیاید. با این حال او نه به بازگشت فکر می‌کند و نه اینکه آرات تابعیت کشور دیگری را بگیرد: «ما شهروند ایران هستیم و قصد هم نداریم تابعیت کشور دیگری را بگیریم، به دلیل همین کار ما سخت‌تر هم می‌شود. من نمی‌خواهم آرات در آینده برای انگلیس یا اسپانیا بازی کند. نایک و آدیداس به علت تحریم‌ها نمی‌توانند با آرات قرارداد امضا کنند، اما مطمئن باشید روزی می‌رسد که آن‌ها برای قرارداد بستن با آرات حسینی رقابت خواهند کرد. آن روز خیلی هم دیر نیست.»
پسر ٦ ساله در چالش‌های صادقیان
آرات حسینی که از کشور‌های زیادی برای انجام کار‌های نمایشی دعوتنامه دارد، در روز‌های شیوع ویروس کرونا چالش‌های زیادی را در اینستاگرام به راه انداخته است. پیام صادقیان، بازیکن سابق پرسپولیس هم بار‌ها از حرکات آرات تعریف و تمجید کرده و به او روحیه داده است. آرات که در اینستاگرام نزدیک به ٣‌میلیون دنبال‌کننده و اخیرا حتی از سوی لیونل مسی و بارسلونا هم مورد توجه قرار گرفته، به خبرسازترین چهره ایرانی این روز‌های فوتبال اروپا تبدیل شده؛ اتفاقی که شاید آینده او را در یکی از بزرگ‌ترین باشگاه‌های اروپایی رقم بزند. پدر آرات حسینی از اصرار لیورپول برای ماندن آرات در آکادمی این باشگاه خبر داده، اما رویای این پسر ٦ ساله بابلی را بازی کردن در بارسلونا می‌داند.
دروازه بارسلونا و لیورپول برای «آرات» باز شد