ماه مبارک رمضان
اشعار آیینی حسینیه, [۰۴/۰۱/۱۴۰۲ ۰۲:۰۲ ب.ظ]
#امام_زمان_عج_مناجات؛ #ماه_مبارک_رمضان؛ #شب_سوم؛ #حضرت_رقیه_س_شهادت
سلام بر تو امامی که نفسِ تطهیری
سلام بر تو که چون رحمتی، فراگیری
سلام بر تو زمانی که غرق طاعاتی
سلام بر تو زمانی که روزه میگیری
بدون شمسِ پُر از خیر و برکت رویت
به ما رسید عجب روزگار دلگیری
گذشت و چشم بهراهت جوانیام طی شد
نیامدی و رسیدهست موسم پیری
نشد مقدمه سازِ ظهورتان باشم
منِ خراب دعایم نداشت تأثیری
چقدر گریه و توبه به جای من کردی
حلال کن که نکردم هنوز تغییری
من از زمان ورودم به قبر میترسم
بیا و ناجی من شو در آن سرازیری
اجازه هست کمی از زبان عمهیتان
بخوانم از غم ویرانه و زمینگیری؟!
***
پدر شبی که رسیدی برای من قدر است
رقم زدهست برایم خدا چه تقدیری
ببخش این همه امشب به لکنت افتادم
ببخش از رخ سابق نمانده تصویری
به تابِ زلف تو دستم نمیرسد دیگر
شکسته بازوی من در میان درگیری
بدون هیچ دلیلی مرا کتک زدهاند
بدون هیچ دلیلی و هیچ تقصیری
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۴/۰۱/۱۴۰۲ ۰۲:۰۳ ب.ظ]
#مناجات_با_خدا در #شب_سوم #ماه_مبارک_رمضان
نشستهام رمضان را کنار خوانِ رقیه
منم گدای همین لطفِ بیکران رقیه
اگرچه رانده شدم از همه ولی به امیدی
رساندهام سر خود را به آستان رقیه
نمیزند لب خود را به لقمهای که حرام است
هر آنکه میخورد از رزق آب و نان رقیه
خداکند نزنم باز زیر قول و قرارم
و سربلند بمانم در امتحان رقیه
گره گشایی ما روضههای سوم ماه است
که میهمان خدائیم و میهمان رقیه
به نالههای منِ تَحبِسُ الدعا نظری کن
به نالهی اَبَتا یاحسین جان رقیه
نشستهام سر سجاده واکند به دعایش
زبان لال مرا لکنت زبان رقیه
کمان شده قد من با گناههای زیادم
مرا ببخش قسم بر قد کمان رقیه
به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر
تمام گریه کنانند در امان رقیه
خمیده راه اگر میرود بخاطر این است
که خورده ضربِ لگدها به استخوان رقیه
گرفته است چه محکم به دست معجر خود را
رسیده آتش خیمه به گیسوان رقیه
✍ #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۴/۰۱/۱۴۰۲ ۰۲:۰۳ ب.ظ]
#مناجات_با_خدا در #شب_سوم #ماه_مبارک_رمضان
شمیم عفو خدا بر مشام میآید
برای زخم گناه التیام میآید
اگر چه بندگیام ناقص است و ناچیز است
ز سوی حضرت حق فیض عام میآید
بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم
دوباره مرغ اجابت به بام میآید
ملائکه همه چشم انتظار ما بودند
ز عرش و فرش طنین سلام میآید
اگرچه طُعمه شیطان برای مؤمن هست
اگرچه نفس به همراه دام میآید...
بناست پاک شود نامهی گناهانم
اگر که از منِ شرمنده نام میآید
شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی
برس به داد خدایا! صِدام میآید؟...
چه روشن است دل من در این شب تاریک
برات رفتن تا کربلام میآید
و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه
گریز مرثیه از سمت شام می آید
**
گرسنه است به ویرانه دختری اما
ز خانهها همه بوی طعام میآید...
✍ #محمدحسین_مهدی_پناه
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۴/۰۱/۱۴۰۲ ۰۲:۰۴ ب.ظ]
#مناجات_با_خدا در #شب_سوم #ماه_مبارک_رمضان
بی تاب و بی قرارم، العفو بالرقیه
عبدی گناهکارم، العفو بالرقیه
شرمندهام که از من جز معصیت ندیدی
سنگین شده است بارم، العفو بالرقیه
از بی وفایی ما، جانِ سه ساله بگذر
جز او کسی ندارم، العفو بالرقیه
دستان کوچک او صدها گره گشاید
امید قلب زارم، العفو بالرقیه
یک کربلا در این شب روزی این گدا کن
خورده گره به کارم، العفو بالرقیه
از تو به غیر خوبی چیزی دگر ندیدیم
آری امیدوارم، العفو بالرقیه
✍ #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۴/۰۱/۱۴۰۲ ۰۲:۰۴ ب.ظ]
#حضرت_رقیه_س_شهادت
هر چند بی پیکر ولی آخر رسیدی
شکر خدا بالا سرم، با سر رسیدی
بابا گمانم با دو تا معجر رسیدی!
اما چرا بی اکبر و اصغر رسیدی؟
رفتی که برگردی، حسابی دیر کردی
دیر آمدی و دخترت را پیر کردی
بابا بگو مویت چرا تغییر کرده
رنگِ سر و رویت چرا تغییر کرده
اینقدر ابرویت چرا تغییر کرده
اصلا بگو بویت چرا تغییر کرده
هم عطر سیب پیکر تو فرق کرده
هم حالت موی سر تو فرق کرده
دیگر برای من جگر باقی نمانده
دیگر برایت بال و پر باقی نمانده
دیگر برایم چشم تر باقی نمانده
دیگر برایت موی سر باقی نمانده
با تو تنور خانه بد تا کرده انگار
زخم گلویت هم دهن وا کرده انگار
پیش خدا رفتی خبر دارم عزیزم
بی من کجا رفتی خبر دارم عزیزم
بر نیزهها رفتی خبر دارم عزیزم
تشت طلا رفتی خبر دارم عزیزم
تشت طلا رفتی چرا؟ آغوش من بود
بر نیزهها رفتی چرا؟ آغوش من بود
هم دوریِ این فاصله آزارمان داد
هم زخمهای سلسله آزارمان داد
هم پای غرقِ آبله آزارمان داد
هم خندههای حرمله آزارمان داد
این بی حیایِ بد دهن آتش بگیرد
ای کاش مثل موی من آتش بگیرد
هی زیر دست و پاش گفتم دخترم... زد!
گفتم کمی آرام، او محکم ترم زد
با آن کمانی که به حلق اصغرم زد،
عمداً همان را چند باری بر سرم زد
دیگر رمق در دست و پایم نیست بابا
دیگر صدایی در صدایم نیست بابا
✍ #وحید_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۴/۰۱/۱۴۰۲ ۰۲:۳۳ ب.ظ]
[عکس]
🥀حسین جان...
ماهِ صیام آمد و من در خیالِ خود
با بوسه بر ضریحِ تو افطار میکنم…
✍ #سیدمیلاد_حسنی
اشعار آیینی حسینیه, [۰۵/۰۱/۱۴۰۲ ۰۲:۴۳ ب.ظ]
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
ای سفرهدار ِ مهربان ای با محبت
امسال هم مهمان شدم با برگِ دعوت
در باز بود و آمدم اینجا نشستم
گفتی دُعیتُم ای کریمِ با لطافت
از کودکی یک بار اَخمَت را ندیدم
دادی مرا بر مهربانیِ خود عادت
دنیا که یک لحظه نبُردی آبرویم
محتاج ستاریات هستم قیامت
گفتی که اشکِ نیمهشب را دوست داری
با گریههایم هر سحر کردم عبادت
دیگر رفاقتها همه رنگ نفاق است
ما با دوروئی یادمان رفته صداقت
رفتارمان در ظاهر و باطن یکی نیست
عابد میانِ جمع و آلوده به خلوت
تهمت، مَنیّت، ناسزا، غیبت، تکبّر
تقوا ندارد این زبانها وقت صحبت
با این بدیها بازهم داریم اُمّید
امسال رنگِ دیگری دارد ضیافت
پایین دعوتنامهام امضای آقاست
دارد برای صاحباش هر بنده، زحمت
بالای سفره مهدی زهرا نشسته
بر ریزه خوارانِ حرم کرده کرامت
با اسم، تک تک، سائلانش میشناسد
سلطان نظر دارد به احوال رعیّت
مثل امیرالمؤمنین سائلنواز است
بر خاکِ زیر پای خود دارد عنایت
ما با دعای فاطمه عبدالحسینم
نام و نشان داریم هنگامِ شفاعت
ای کاش امسال اربعین پایِ پیاده
قسمت شود همراهِ با آقا زیارت
**
او روضهها را با دو چشم خویش دیده
در ناحیه گودال را کرده روایت
دیده چگونه گرگها با چنگ و دندان
پیراهنِ ارباب را کردند غارت
دربین سنگ و نیزه و شمشیر دیدی
یک پیرمردی زد عصا باقصدِ قربت
آقای مارا نیزهداران غُسل دادند
با آب نه، والله با خونِ جراحت
در پیش چشم خواهرش سر را بریدند
کُندیِ خنجر ذبح را کرده اذیّت
پرده نشینِ کبریا را دوره کردند
با شمر و خولی میرود زینب اسارت
آن محملی که پردهدارش بود عباس
در کوچه و بازار شد بر او جسارت
✍ #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۸/۰۱/۱۴۰۲ ۰۳:۴۵ ب.ظ]
#امام_زمان_عج_مناجات؛ #شب_هفتم
عمریست تشنهکامِ تو هستیم و آب نیست
عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست
عمریست در نبود تو همسایهی شبیم
در آسمان هیچ دلی آفتاب نیست
سرشار از محبت و از مهربانی است
در عالم حضور تو حرف عذاب نیست
میجویمت به خواب و نفهمیدهام هنوز
در چشمهای منتظرانِ تو خواب نیست
باید خودت برای ظهورت دعا کنی
در دست ما دعای فرج مستجاب نیست
ما گوشمان نمیشنود پاسخ تو را
ورنه سلامهای کسی بیجواب نیست
ای مرد انتقام! زمانی که میرسی
دیگر بقیع مثل گذشته خراب نیست
بهتر بمیرد آنکه دلش بین روضهها
از داغ خشکی لب جدت کباب نیست
**
حالا که حرف تشنگی آمد، مصیبتی
بالاتر از مصیبت طفل رباب نیست
✍ #محمدعلي_بياباني
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۸/۰۱/۱۴۰۲ ۰۳:۵۰ ب.ظ]
#مناجات_با_خدا
#امام_صادق_ع_شهادت
نه فقط در پی آنم که امانم بدهند
بیشتر در پی آنم که عنانم بدهند
غافل از مرگم و ای کاش تکانی بخورم
قبل از آن که وسط قبر، تکانم بدهند
ترسم این است که در نزد رُؤوس الأشهاد
هر چه کردم، همه را خوب نشانم بدهند
کاش تا هست زمان، توبهی مردانه کنم
نیست تضمین که دگربار، زمانم بدهند
رزقم از سفرهی زهراست، به عالم ندهم
قرص نانی که از آن سفره و خوانم بدهند
مستم از جام امیر نجف و جز مولا
جرعهای باده نخواهم دگرانم بدهند
منشأ زندگیام از نجف و کرب و بلاست
این دو عشقند که در دل ضربانم بدهند
روز محشر به لبم ذکر حسین است، اگر...
قدرتی بهر تکلم به زبانم بدهند
**
حال که نیست کسی زائر فردوس بقیع
کاش در آن عتبه، جا و مکانم بدهند
صادق آل عبا گفت: خدا آمدهاند_
تا که زحمت به من و قد کمانم بدهند
مشکلی نیست مرا هر چه که شلاق زنند
ناسزا بر پدرانم نگرانم بدهند
ای خدا آبرویم را بخر آن ثانیه که
بی عبا، پشت فرس، داغِ گرانم بدهند
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۸/۰۱/۱۴۰۲ ۰۷:۱۲ ب.ظ]
#مناجات_با_خدا
شب است و گریه و ناله کنم به حال خودم
که مرهمی بگذارم به روی بال خودم
بگیر دست کسی را که اوفتاده ز پا
مرا تو وانگذاری دمی به حال خودم
میان آتش شرم و گناه میسوزم
که آب میشوم از هُرم انفعال خودم
مرا ببخش که دربند پنجهی نَفْسم
شکایتی نکنم چون که خود وبال خودم
زبس که خار گنه میرود به پای دلم
به دست خویش کَنَم چاه، بر زوال خودم
همیشه غرق سؤالم، چه میکنم با خود؟
چسان جواب برآرم، براین سؤال خودم
به غیر گریه چو طفلان مرا زبانی نیست
چگونه حرف زنم با زبان لالِ خودم
مرا به حُرمت آل عبا تو میبخشی
تمام عُمر بر این باور خیال خودم
به محضر تو «وفایی» به گریه میگوید
ببر مرا به سوی وادی کمال خودم
✍ #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۸/۰۱/۱۴۰۲ ۰۷:۱۶ ب.ظ]
#استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دوباره عطر مناجات در فضا پیچید
کنار سفرهی افطار، ربنا پیچید
رسید مژده که هان عید اولیای خداست
حوالهی ازلی را برای ما پیچید
فرشتههای خدا بال نور گستردند
و در بسیط زمین و زمان صدا پیچید
صدا صدای خدا بود: بندهام برگرد
بیا اگر چه گناهت به دست و پا پیچید
چه میزبان رئوفی که لحظهی اول
برای خستگیام نسخهی شفا پیچید
دوباره زمزمهی " جوشن " و " ابوحمزه"
میان بغض گلوگیر نالهها پیچید
چقدر جاذبهی " افتتاح" سنگین است
دل رمیدهی من سمت التجا پیچید
غزل به یاد خرابهنشین شام افتاد
سه سالهای که نفس را به نینوا پیچید
✍ #کمیل_کاشانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۸/۰۱/۱۴۰۲ ۰۷:۲۱ ب.ظ]
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_شهادت
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد
باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد
خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است
آینهی حُسن برادر به نظر میرسد
میچکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور
کودک ششماهه پیمبر به نظر میرسد
وقتِ جلوسش به سر دست امام زمان
حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد
چشم زمین محو شکوه اسداللهیاش
در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد
کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین
یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد
در قد و بالا نه ولی در دل و جرأت چرا
با عمو عباس برابر به نظر میرسد
بعد علمدار، علمدار حرم میشود
بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد
با قدمش، با جنمش، با نفسش، با دمش
محسن صدیقهی اطهر به نظر میرسد
**
مشک، عمو، آب، عطش، خیمه و اشکِ رباب
روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد
حرمله گر تیر سه پَر را نزند هم؛ علی
با لب خشکش گلِ پَرپَر به نظر میرسد
✍ #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
اشعار آیینی حسینیه, [۰۹/۰۱/۱۴۰۲ ۰۳:۱۵ ق.ظ]
#مناجات_با_خدا در #شب_هفتم
#ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
اگرچه باد مَعاصی مُهاجم است هنوز
نسیم مرحمت تو مُلایم است هنوز
صدای زمزمهی ""لا اِلٰهَ اِلّا اَنْت"
طنین توبهی اَهلِ عوالم است هنوز
به حُرمت رمضانهاست..، گر زمان بلا
دلی که وَقفِ سحر شد مُقاوم است هنوز
قبول..، بندهی تو دل به حُبِّ دنیا داد
هنوز عشق تو در سینه حاکم است..، هنوز
تو پافشاری من در گناه را دیدی
ببخش..، گرچه گناهم مُداوم است هنوز
همین دو قطرهی اشکی که پیشکش کردم...
برای توبهی من از علائم است هنوز!
بیا وُ کاسهی چشم مرا خودت پُر کن
فقیر پشت درت گریهلازم است هنوز
تمام عمر سر سفرهی علی بودم
گداییِ من از این خانه دائم است هنوز
برای آنکه نرفته نجف چه سنگین است
میان خواب ببیند که عازم است هنوز
قسم به چادر آن مادری که سیلی خورد...
قسم به فاطمه این بنده نادم است هنوز
گناهکارم اگر..، نوکر حسینِ تواَم
بگیر دست همانی که خادم است هنوز
▪️
سهشعبه از گلوی لالهای گلاب گرفت
گلی که باد برایش مزاحم است هنوز
به حنجر پسرت ای رباب فکر نکن
بیا خیال کن این نای سالم است هنوز
حراملقمه که در پشت خیمهها میگشت
گمان کنم که به فکر غنایم است هنوز
✍ #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
تر و تازه کمی مطالب ادبی همچنین نقد و تحلیل اتفاقاتی که ممکن است برای خوانندگان جالب باشد